کتاب فال نیک

Good Omens
کد کتاب : 25464
مترجم :
شابک : 978-6226651592
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 384
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1990
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

نامزد دریافت جایزه لوکس 1991

نامزد جایزه ی بهترین داستان فانتزی جهان سال 1991

معرفی کتاب فال نیک اثر نیل گیمن

طبق پیشگویی های زیبا و دقیق آگنس ناتر ، جادوگر (تنها کتاب کاملا دقیق پیشگویی های جهان ، نوشته شده در سال 1655 ، قبل از انفجار او) ، جهان در یک شنبه پایان می یابد. در واقع شنبه آینده. درست قبل از شام. بنابراین ارتش های بهشت در حال جمع شدن هستند ، آتلانتیس روی آب آمده ، باران قورباغه می بارد و توفانی به پا می شود . به نظر می رسد همه چیز طبق برنامه الهی پیش می رود. اما...
بک فرشته ی ایرادگیر و یک شیطان اهل خطر- که هر دو از ازل در میان انسانهای زمین زندگی کرده اند و به سبک زندگی علاقه زیادی نشان داده اند – نمی خواهند دنیا پایان یابد.
مردم تقریبا از همان آغاز پایان جهان را پیش بینی می کنند ، بنابراین طبیعی است که وقتی تاریخ جدیدی برای روز داوری تعیین می شود ، بدبین باشند. اما اگر یک بار پیش بینی ها درست باشد و آخرالزمان واقعا شنبه آینده ، درست بعد از چای فرا برسد ، چه می کنید؟ شما می توانید زمان باقی مانده را در غرق شدن غم و اندوه خود بگذرانید ، تمام دارایی خود را برای آمادگی پیدا کردن بدهید، یا تنها به آن بخندید و امیدوار باشیدکه این فقط یک حقه بازی دیگر باشد. یا می توانید سعی کنید در این مورد کاری انجام دهید. و این کاری است که آن شیطان و فرشته قصد دارند انجام دهند...
واشنگتن پست درباره ی این کتاب نوشته است:
«بسیاری از ابداعات ادبی که در پلات و بخشهایی از نوشتن به کار رفته بسیار خوب است و شخصیت پردازی بسیار خوبی دارد. عجب کتابی. این یک فیلم جهنمی خواهد شد. یا یک فیلم بهشتی. انتخاب با شماست.»

کتاب فال نیک

نکوداشت های کتاب فال نیک
Fiendishly funny.
به شکل وحشتناکی بامزه.
New Orleans Times-Picayune

The Apocalypse has never been funnier.
آخرالزمان هرگز به این خنده داری نبوده است.
Clive Barker

Hilariously naughty.
بامزه و بازیگوشانه.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب فال نیک (لذت متن)
اون فقط بهم نگاه میکنه و میگه: آمادهی شلیک ہاش غریبه. و یه شیش لول قدیمی زنگ زده رو میکشه بیرون و من از پارک لینکلن جیم می شم، با گلوله هایی که دوروبرم رو آبکش میکنن. و اون سه تا اوازو آویزون میکنه قبل این که کلان گیرش بندازه. منظورم اینه که پارتیزان این جوری اسم و رسمش رو به دست آورد.دقت کردهی کوئیرها چقدر اصطلاح واسه خر کردن ملت دارن؟ مث «بده بالا» که به طرف نخ بدی که تو هم تو همون خطی؟

روزی زیبا بود. تمام روزها زیبا بودند. هفت روزی از آغاز دنیا می گذشت و باران هنوز اختراع نشده بود. اما ابرهای سیاه در شرق بهشت به چشم می خوردند و اولین توفان در راه بود. قرار بود توفانی شدید باشد. فرشته ی دروازه ی شرقی بال هایش را بالای سرش گرفت تا از خود در برابر اولین قطرات باران محافظت کند. او مودبانه گفت: «ببخشید. داشتی چی میگفتی؟ مار گفت: «اون نقشه بی فایده بود. و - فرشته که نامش آزیرافیل" بود، گفت: «اوه، بله» مار گفت: «راستش رو بخوای فکر کنم دیگه زیاده روی بود. منظورم اینه که خب اولین گناهشون بود. نمی فهمم چرا دونستن تفاوت خیر و شر اینقدر بده»

فرشته با دستپاچگی دستانش را بهم مالید و گفت: «خب، مجبور بودم. اون بیچاره ها سردشون شده بود. اون خانومه هم باردار بود. با وجود اون حیوون های وحشی و توفان، به خودم گفتم ضرر نداره. پس بهشون گفتم اگه برگردین بدجوری دعوا میشه، اما شاید این شمشیر به دردتون بخوره. ، بفرمایید. لازم نیست ازم تشکر کنین، فقط هر چه زودتر از اینجا برین.» او با نگرانی به کرولی لبخندی زد و گفت: «بهترین کار همین بود، مگه نه؟»