«با وجود اینکه آزاد بودم، می ترسیدم از خانه خارج شوم. هرگاه پای خود را از در بیرون می گذاشتم عضلات شکم، گردن و شانه هایم منقبض می شدند. نمی توانستم بدون برنگشتن و نگاه کردن به پشت سرم دو قدم بردارم. پس از سال ها زندگی در انزوا و در پشت دیوارهای زندان، حتی جمعیت داخل خیابان هم برایم تهدیدآمیز بود... سعی کردم خود را با اعتماد به نفس نشان دهم و ترس ها و نگرانی هایم را از همه پنهان کنم. سال ها اسارت و نحوه رفتار حکومت نظامی با خانواده ام مرا تا درجه انسانی فرازمینی در چشم بسیاری از پاکستانی ها ارتقا داده بود. جار و جنجالی که به دنبال آزادی و رسیدنم به انگلستان ایجاد شده بود مرا در آن جا نیز به چهره ای مردمی تبدیل کرده بود.»
تا زمانی که سایه نحس بریتانیای صغیر بر سر خاورمیانه هست ملت خاورمیانه روز خوش نخواهند دید
دختر شرق و نخست وزیری برازنده اش بود زندگی نامه اش رو چند بار مرور کردم ...دمشون گرم اونهایی که گفتن بمیری ب نام و نمونی ب نئگ
انسان بزرگ و آزاد اندیشی بود. دریغ که اندیشههای متحجر مستبد، تاب حضورش را نداشتند و او را کشتند.