کتاب تاریخ سیاسی زنان

Class Struggle and Women's Liberation
مبارزه ی طبقاتی و آزادی خواهی زنان
کد کتاب : 51371
مترجم :
شابک : 978-6227356175
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 448
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1984
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب تاریخ سیاسی زنان اثر تونی کلیف

این کتاب کلاسیک بیش از 30 سال پیش برای اولین بار منتشر شد. کتاب "تاریخ سیاسی زنان " مقدمه خود را به وضوح با عبارت زیر باز می کند: دو جنبش مختلف در صد سال یا بیشتر به دنبال دستیابی به آزادی زنان بوده اند، مارکسیسم و فمینیسم. هر دو خواستار ریشه کن کردن موقعیت نابرابر و سرکوب شده زنان در جامعه امروزی و جایگزینی آن با برابری کامل و واقعی زن و مرد هستند. با این حال، آنها ستم بر زنان را به روش های بسیار متفاوتی توضیح می دهند و استراتژی هایی را دنبال می کنند که کاملا مخالف یکدیگر هستند. آیا این بدان معناست که مارکسیست ها فمینیست نیستند؟ خب، مشکل این است که افراد مختلف از این کلمه برای معانی متفاوت استفاده می کنند. اگر فقط از کلمه "فمینیست" به معنای شخصی استفاده می کنید که برای برابری زنان مبارزه می کند، مارکسیست ها طبق تعریف فمینیست هستند.
تونی کلیف یک فعال تروتسکیست بود. او که در یک خانواده یهودی در فلسطین به دنیا آمد، در سال 1947 به بریتانیا نقل مکان کرد و در پایان دهه 1950 نام مستعار تونی کلیف را به خود گرفت. کلیف در سنت تروتسکیستی یک سوسیالیست انقلابی بود و سعی داشت نظریه لنین را در مورد حزب در روزگار کنونی موثر کند. بیشتر نوشته های نظری او در راستای وظایف فوری حزب در آن زمان بود.

کتاب تاریخ سیاسی زنان

تونی کلیف
تونی کلیف (۲۰ مه ۱۹۱۷ - درگذشته ۹ مه ۲۰۰۰) فعال تروتسکیست، نویسندهٔ چپگرا و از رهبران حزب کارگران سوسیالیست در بریتانیا بود. او از منتقدان روسیهٔ استالینیستی بود و آن را نوعی «سرمایه‌داری دولتی بوروکراتیک» می‌دانست.وی در یک خانواده یهودی معتقد به جنبش صهیونیسم در اسرائیل امروزی که آن زمان بخشی از امپراتوری عثمانی بود متولد شده بود. او در سال ۱۹۴۷ به بریتانیا نقل مکان کرده بود اما هرگز شهروند این کشور نشد و یک فرد بدون تابعیت باقی ماند. او از بنیان‌گذاران گرایش سوسیا...
قسمت هایی از کتاب تاریخ سیاسی زنان (لذت متن)
انقلاب فرانسه ماهیتی دوگانه داشت. در بازه ی انقلاب دو مبارزه ی طبقاتی به طور هم زمان در جریان بود. در یک سو بورژوازی قرار داشت؛ طبقه ی در حال رشد تولیدکنندگان و تاجران و حتی دکان داران خرده فروش و صاحبان کارگاه ها. کسانی که دارایی و اموالشان وابسته به توسعه ی سرمایه داری بود و با نجیب زادگان که هنوز دارایی و اموالشان مبتنی بر مالکیت زمین بود، در ستیز بودند. در سوی دیگر، تهی دستان و مردم فاقد مالکیت قرار داشتند که به مبارزه ی طبقاتی علیه بورژوازی برخاسته بودند؛ این طبقه ی کارگر آغازین، «بازوبرهنگان» بودند. (در واژه به معنای کسانی است که بازوهایشان برهنه است و در اصلاح به افرادی اشاره دارد که آستین هایشان را برای کار بالا زده اند.) انقلاب فرانسه انقلابی بورژوایی بود. اما در عین حال اولین تلاش استثمارشدگان و ستمدیدگان برای آزاد کردن خود از تمام اشکال بهره کشی و ستم به حساب می آمد. این نخستین انقلاب نوینی بود که توده های وسیع مردم را به فعالیت واداشت (زیرا انقلاب انگلیس به شدت وابسته به ارتش پاک دین های کرامول بود.) مردم دوباره بورژوازی را برای مبارزه با اشرافیت و سلطنت مطلقه جلو انداختند. تهی دستان بارها به زندان ها، کاخ ها و انجمن ها یورش بردند، با ارتجاع به مبارزه برخاستند و از انقلاب پاسداری کردند. این ها کسانی بودند که بورژوازی را به فراتر از مرزهایی که مد نظر داشت، کشاندند: از مسیر سلطنت مشروطه در سال های ۹۱-۱۷۹۰ به سمت جمهوری لرزانی در سال های ۳-۱۷۹۲به رهبری «ژیروندن ها»ی راست گرا و سرانجام به سوی رادیکال ترین و مصمم ترین بخش بورژوازی، یعنی «ژاکوبن ها» به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر. توده های تهی دست و فاقد مالکیت با امید پایان دادن به فقر و درهم شکستن یوغ کهنه ی ستم اربابان فئودال، روحانی ها و سلطنت مطلقه، زندگی خود را در خارج از باستیل و جاهای دیگر فدا می کردند؛ و هم زمان برای گسستن یوغی که بورژوازی به گردنشان انداخته بود، مبادرت می ورزیدند. نمایندگان سیاسی این آرمان های نان و عدالت، «خشمگین ها» بودند که در لفظ به معنای مردان دیوانه است؛ برچسبی که بورژوازی به تندروترین بخش انقلاب داده بود. مارکس آن ها را «نمایندگان اصلی جنبش انقلابی» نامید. خشمگین ها پیش آهنگ طبقه ی کارگر آغازین بودند که هنوز بسیار ضعیف و ناهمگن بود.