1. خانه
  2. /
  3. کتاب سایه روشن های آنتونی هاپکینز

کتاب سایه روشن های آنتونی هاپکینز

3.8 از 1 رأی

کتاب سایه روشن های آنتونی هاپکینز

زندگی و آثار
Anthony Hopkins: In Darkness and Light
٪15
550000
467500
معرفی کتاب سایه روشن های آنتونی هاپکینز
کتاب «سایه روشن‌های آنتونی هاپکینز» نوشته‌ی مایکل فینی کالان، یکی از جامع‌ترین و در عین حال انسانی‌ترین روایت‌ها از زندگی و کارنامه‌ی بازیگر نامدار ولزی، آنتونی هاپکینز است. این زندگینامه که نخستین‌بار در سال ۱۹۹۳ توسط انتشارات سیجویک و جکسون در بریتانیا منتشر شد، زندگی پر فراز و نشیب هنرمندی را بازگو می‌کند که از دل خاموشی‌های درونی و تاریکی اعتیاد، به روشنایی خلاقیت و رستگاری فردی بازگشت. مایکل کالان با دقتی مستندگونه و لحنی در عین حال شاعرانه، مسیر زندگی هاپکینز را از دوران کودکی در شهر صنعتی پورت تالبوت ولز تا اوج شهرت جهانی‌اش در نقش به‌یادماندنی هانیبال لکتر در «سکوت بره‌ها» دنبال می‌کند. او از خلال مصاحبه‌ها، منابع آرشیوی و گفت‌وگو با دوستان، خانواده و همکاران، پرتره‌ای چندبعدی از هنرمندی می‌سازد که هم‌زمان نابغه، شکننده و جستجوگر است. فصل‌های آغازین کتاب تصویری از پسری خجالتی و درون‌گرا ترسیم می‌کنند که در تقلید و نمایش استعداد دارد اما از نظام آموزشی رسمی گریزان است. پدرش، آهنگر ساده‌ای در ولز، آینده‌ی روشن‌تری برای او نمی‌دید، اما استعداد بازیگری هاپکینز چنان قوی بود که او را تا آکادمی سلطنتی هنرهای دراماتیک (RADA) و سپس صحنه‌های معتبر لندن و در نهایت هالیوود رساند. کالان با دقتی روانشناختی، دوران سقوط هاپکینز را نیز شرح می‌دهد: سال‌هایی از زندگی در مه الکل، سرگردانی میان نقش‌ها و بحران‌های هویتی. حادثه‌ی معروف متل آریزونا در سال ۱۹۷۵، که طی آن هاپکینز پس از شب‌ها نوشیدن بی‌وقفه از خواب بیدار شد و نمی‌دانست در کدام شهر است، به‌مثابه نقطه‌ی اوج این تاریکی به تصویر کشیده می‌شود. اما همان‌جا است که «روشنایی» آغاز می‌گردد: تصمیم قاطع او برای ترک الکل، بازگشت به کار با انضباطی تازه، و آغاز دوران بلوغ هنری‌اش. کتاب از خلال این تقابل میان تاریکی و نور، روایتی فلسفی از انسان معاصر ارائه می‌دهد. هاپکینز برای کالان نه فقط بازیگری موفق، بلکه انسانی در جست‌وجوی معناست؛ کسی که میان میل به شناخته شدن و نیاز به خلوت، میان هنر و زندگی، میان خلاقیت و ویرانی درونی سرگردان است. عنوان کتاب به‌درستی این دوگانگی را منعکس می‌کند: تاریکی به‌منزله‌ی نیروهای مخرب درونی، و روشنایی به‌مثابه‌ی رستگاری از راه آفرینش. از منظر ساختار، کتاب میان روایت خطی و تأملات تحلیلی در نوسان است. کالان نه صرفا گزارشگر، بلکه ناظر و مفسر است. او به مهارت بازیگری هاپکینز توجه ویژه دارد - از دقت وسواس‌گونه‌اش در تمرین نقش‌ها تا توانایی‌اش در ترکیب تکنیک با غریزه. در کنار این، تضاد میان ریشه‌های ولزی و شهرت جهانی، میان انسان معمولی و اسطوره‌ی سینما، بارها در متن بازتاب یافته است. از نقاط قوت کتاب، دقت پژوهشی و تعادل لحن آن است: کالان نه به ستایش اغراق‌آمیز می‌افتد، نه به افشای رسوایی. زندگی را همان‌گونه که هست نشان می‌دهد - پیچیده، پرخطا و در عین حال نجات‌بخش. با این حال، محدود بودن کتاب به سال ۱۹۹۳ موجب می‌شود بخش بزرگی از فعالیت‌های بعدی هاپکینز، از جمله آثار دوران پختگی او در دهه‌های بعد، نادیده بماند.
در نهایت، «آسایه روشن‌های آنتونی هاپکینز» اثری است که فراتر از یک زندگینامه‌ی هنری، به مطالعه‌ای در باب انسان بودن تبدیل می‌شود: درباره‌ی استعداد و انضباط، سقوط و رستگاری، تنهایی و آفرینش. کالان نشان می‌دهد که شهرت نه پاداشی الهی، بلکه باری سنگین است که تنها با فروتنی و بازگشت به هنر اصیل می‌توان آن را به روشنایی بدل کرد. این کتاب برای هر دوستدار سینما، روان‌شناسی خلاقیت، یا زندگی‌نامه‌های الهام‌بخش، اثری خواندنی و به‌یادماندنی است.
درباره مایکل فینی کالان
درباره مایکل فینی کالان
مایکل فینی کالان شاعر، نویسنده و فیلمساز ایرلندی الاصل است که به خاطر نوشتن بیوگرافی اش نیز مشهور است. کالان به دلیل داستان کوتاه خود، برنده جایزه هنسی شده است. رمان های اقتباسی اصلی و تلویزیونی و همچنین زندگینامه های شان کانری، آنتونی هاپکینز، ریچارد هریس، جولی کریستی را منتشر کرده است.
دسته بندی های کتاب سایه روشن های آنتونی هاپکینز
قسمت هایی از کتاب سایه روشن های آنتونی هاپکینز

هاپکینز توی سی و شش سالگی ظاهر و هیبت بازرگانی از طبقه متوسط را داشت. آلن دوبی صحنه یی از شکار و مجلس رقص بعد از آن را توی جنگ و صلح به یاد می آورد و می گوید: «او هیچ وقت علیه قراردادهای اجتماعی نمی شورید. من خیلی خودمانی و غیر رسمی آمده بودم، با شلوار و پیراهنی یقه باز. دم در ما را برگرداندند. تونی به جای من خجالت کشید. آن ها می خواستند به من کراوات بدهند و او گفت محض رضای خدا کراوات بزن. برای من عجیب بود که او این قدر انعطاف پذیر باشد». به نیویورک که رسیدند، با جنی به آلون کین رفتند. هاپکینز هنوز رفتارهای دوران مدرسه ی شبانه روزی را از یاد نبرده بود و خیلی به اولیویه وابستگی نشان می داد. اما زیر آن نقاب ظاهر، از خودش بدش می آمد، از صورتش، از بدن پیه گرفته اش و محدودیت ذهنی اش؛ کم سوادی او را می آزرد. دنبال جواب فلسفی می گشت و معلوم بود حاصل چه خواهد شد. می گفت: «در ظاهر سرحال و قبراق بودم، اما آن ها که مرا از نزدیک می شناختند، می دانستند حالم خوب نیست. به مرز خودکشی رسیده بودم. قسط پشت قسط؛ زندگی انتظارات مرا برآورده نمی کرد و به شدت نگران بودم. توی همین چارچوب ذهنی، به پیشنهاد جان دکستر برای ایکیوس جواب مثبت دادم، که از آن بمیر یا بکن ها بود.» البته خود دکستر آن را نوعی علو رازآلود می دانست که قرار بود حالش را به جا بیاورد. خسته از آن همه کج خلقی و کج تابی، چاره ی دیگری نداشت جز آن که کله ی اژدها را بیندازد. این واقعیت که دکستر او را میریام صدا می زد، صلیب دیگری بود که باید به دوش می کشید، اما دیری نمی گذشت که صلیب های دیگری را هم به دوش بکشد.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب سایه روشن های آنتونی هاپکینز" ثبت می‌کند