کتاب تو در قاهره خواهی مرد

You will die in Cairo
تقدیر شده در جایزه ادبی جلال آل احمد 1394
کد کتاب : 8393
شابک : 9786002292667
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 252
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 11
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب تو در قاهره خواهی مرد اثر حمیدرضا صدر

"تو در قاهره خواهی مرد" کتابی است به قلم "حمیدرضا صدر" که داستان زندگی "محمدرضا پهلوی" را در سال 1344 به زیبایی هر چه تمام تر بازگو می کند. نویسنده ی این کتاب که برنده جایزه ادبی جلال آل احمد در سال 1394 شد ، نگرانی ها و باورهای شاه را در دوره هایی که از قتل و ترور می ترسد ، به زبانی گیرا گزارش می دهد. شاه دائما در حفره های تاریک ذهن خود سرگردان است و دیدگاه افراد نزدیک خود ، از جمله نخست وزیران ، رفقا و کسانی که می توانند به جانش سوءقصد کنند را مرور می کند.
"حمیدرضا صدر" با بررسی تعداد زیادی از نشریات ، کتاب ها و مقالات و استفاده از تکنیک های فلش بک و فلش فوروارد ، حقایق تاریخی متعددی از زندگی "محمدرضا پهلوی" را در این رمان ارائه می دهد. "تو در قاهره خواهی مرد"، روایتی موزون از تاریخ و سرنوشت یک مرد است که در صدد ایجاد قدرتی همه جانبه برآمد.
این کتاب از نظر حجم اطلاعاتی که دارد بسیار گسترده است. هنگامی که نویسنده یک رویداد مهم یا حتی پیش پا افتاده را در این کتاب توصیف می کند ، تا آنجا که امکان پذیر است ، اطلاعات زیادی را از آن ارائه می دهد. اطلاعات کامل تاریخی از مارس 1964 تا آوریل 1967 در این توصیفات مفصل گنجانده شده است.
"تو در قاهره خواهی مرد" داستان چهره ای است که قدرت و ثروت او را احاطه کرده در حالی که در خلوت خود از بسیاری چیزها می ترسد و این تناقضات و نحوه برخورد با آنها، توجه نویسنده را برانگیخته است. از سوی دیگر ، خواندن این کتاب، تاریخ معاصر ایران را به شیوه ای جذاب و سرگرم کننده به خواننده عرضه می کند.

کتاب تو در قاهره خواهی مرد

حمیدرضا صدر
حمیدرضا صدر (1334 - 1400) نویسنده و منتقد سینما و مفسر فوتبال اهل ایران است.او معمولا به عنوان کارشناس فوتبال به برنامه های صدا و سیما دعوت می شود. شهرت صدر بیشتر به خاطر سبک گفتگوی توأم با هیجان و ابراز احساساتش به فوتبال در اجراهای تلویزیونی است. دکتر صدر اشراف کاملی بر فوتبال جهان و خصوصا فوتبال حرفه ای دارد، او بارها به استادیوم های مشهور فوتبال جهان رفته و مسابقه را از نزدیک دیده، صدر علاقه ی بسیاری به تاریخ فوتبال دارد، او جملات را به طرز معجزه آسایی زیبا و با اعجاز بیان می کند، برای هم...
قسمت هایی از کتاب تو در قاهره خواهی مرد (لذت متن)
خبر مرگش را شنیده ای. دو روز مانده به پایان سال. خبر مرگ پادشاه سابق مصر را. خبر درگذشت ملک فاروق را. ملک فاروق رفته، ملک فاروق مرده. امپراتور سرزمین فراعنه جان باخته. برادر ملکه ی اولت بی خبر وداع کرده. ملک فاروق در تبعید مرده. در ایتالیا، در رم. دور از خانه اش. دور از سرزمینش. شبیه پدرت که در ژوهانسبورگ درگذشت. در تبعید. دور از خانه و سرزمینش. دور... دور... دور... ملک فاروق بعد از کودتای ژنرال محمدنجیب از مصر دور شده بود. ملک فاروق سیزده سالی را دور از خانه و موطنش سپری کرد. سیزده... سیزده... سیزده... تو از کودتا نفرت داری. تو از ژنرال نجیب که ملک فاروق را سرنگون کرد نفرت داری. از جمال عبدالناصر که رئیس جمهور مصر شد نفرت داری. از این که حکومت سلطنتی مصر با سرنگونی او تمام شد نفرت داری. از این که سال روز سرنگونی سلطنت ملک فاروق را جشن ملی مصر اعلام کردند نفرت داری. از این که ملک فاروق دور از سرزمینش درگذشت نفرت داری. تو از تبعید نفرت داری. تبعید... تبعید... تبعید... نفرت... نفرت... نفرت... می گفتند پس از اعلام خبر رسمی مرگ ملک فاروق، تنها یک پرچم نیم افراشته به احترامش بالا رفت. همان پرچم سبزرنگ سه ستاره ی محبوبش. پرچم سلطنتی مصر. پرچم سبزرنگ سه ستاره برای ملک فاروق که روزگاری پادشاه مصر و سودان بود. برای ملک فاروق که بی مقدمه جان داد. بی درد و خون ریزی. می گفتند آخرین شام را در رستوران ایل دوفرانس خورد، با آنا ماریاگاتی، زن جوان و زیبارویی که آن اواخر همراهی اش می کرد، و بعدش سیگاری آتش زد. می گفتند ساعت یک و نیم صبح گلویش را گرفت و فریاد خفیفی از ته حلقش بیرون آمد. خیلی خفیف. آنا ماریاگاتی زیبا فریادی زد و مدیر رستوران را فرا خواند. خدم وحشم دویدند و به تکاپو افتادند.

علی امینی در ده روز اول صدارتش انحلال مجلسین را اعلام کرد. در ده روز اول صدارتش برخی از بلندپایگان لشگری و کشوری ات را به اتهام سوء استفاده از بیت المال دستگیر کرد و به محبس انداخت. به زندان دژبان در خیابان سوم اسفند روبه روی ساختمان وزارت جنگ. سرلشگر علی اکبر ضرغام و سپهبد مهدی قلی علوی مقدم و خیلی های دیگر را. علی امینی بود که در نطق رادیویی اش اقتصاد ایران را اسفناک و ورشکسته خواند. علی امینی بود که اعلام کرد درآمد نفتی کشور سالی دویست و هشتاد میلیون دلار است و تنها ارتش دویست هزار نفری تو سالی دویست میلیون دلار خرج برمی دارد. با آمدن علی امینی بود که دکتر اقبال، نخست وزیر سابقت همراه همسر فرانسوی اش با پاسپورت سیاسی اش از تهران به مقصد پاریس و بوردو فرار کرد و اعلام کردند محاکمه ی غیابی خواهد شد. با آمدن علی امینی بود که زمزمه ی رفتن شاهپورها و شاهدخت ها دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. زمزمه ی فرار شاهپورها و شاهدخت ها. فرار... فرار... فرار... و تو از شنیدن زمزمه نفرت داری. نفرت. با آمدن علی امینی بود که جبهه ملی ها میتینگ شان را برگزار کردند و زمزمه ی بازگشت دکتر محمد مصدق از احمدآباد پس از نه سال گوشه گیری و تحت نظر بودن دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. مصدق... مصدق... مصدق... و تو از مصدق نفرت داری. نفرت.