کتاب کتاب یا سیگار

Books v. cigarettes
کد کتاب : 58113
مترجم :
شابک : ‏‫‫‭978-6220108122‬‬‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 145
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

کتاب ها و سیگارها
Books v. Cigarettes
کد کتاب : 13310
مترجم :
شابک : 978-6007339602
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 113
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1946
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب ها و سیگارها اثر جورج اورول

نویسنده‌های بزرگ، همان نویسنده‌های همیشه که تمام‌وقت درحال نوشتنند، هیچ‌گاه منحصر در یک قالب و یک فرم نبوده و نیستند. تاریخ ادبیات به عینه نشان داده که شاعران بزرگ، نثرنویسان بزرگی هم هستند و همان‌طور هرگاه اراده کنند، رمان‌نویس، داستان‌نویس، جستارنویس، یادداشت‌نویس و حتی منتقد بزرگی هم می‌توانند باشند. جورج اورول یکی از همان‌هاست که حجم نوشته‌های باقی‌مانده از او، با توجه به عمر کوتاه 47 ساله‌اش، عجیب پربار است. اورول نزد کتاب‌خوان‌ها به رمان‌هایش شهره است، درحالی‌که او هم گزارش‌های خبری، اجتماعی، تاریخی و اقتصادی بی‌نظیری نوشته، هم جستارها و وقایع‌نگاری‌هایی بی‌بدیل و همین‌طور هم انبوهی نقد و شعر و یادداشت در حوزه‌های مختلف. «کتاب یا سیگار» مجموعه‌ای از هفت جستار، یادداشت و مقاله‌ای‌ست که او درباره‌ی دغدغه‌های گوناگونش، به خاصه ادبیات و کتاب و البته زندگی مردم فرودست نوشته‌است. اورول وضعیت نابسامان نشر، کتاب و ادبیات را در جستار‌های تحلیلی، آماری و گزارشی کتاب یا سیگار، خاطرات کتابفروشی، اعترافات یک منتقد کتاب و ممانعت از ادبیات شرح داده و تحلیل و نقد کرده است که به دلیل شوخ‌طبعی، شخصی‌نگاری ویژه و ریشه‌هایی که هرکدام از متن‌ها در تجربه‌ی زیسته‌‌‌ی نویسنده دارند، خواندن‌شان عجیب مسرّت‌بخش و درعین‌حال راهگشاست. هرچند ایده‌های سوسیالیستی اورول که مانند همه‌ی روشنفکران چپ، سرشار از تعهد به انسانیت و اخلاق انسانی‌ست، در همه‌ی متن‌های کتاب به‌وضوح دیده می‌شوند، در سه جستار کشور من: چپ یا راست؟، فقرا چگونه می‌میرند و شادی ایام خردی یاد باد، بسیار ویژه‌تر و ملموس‌تر وجود دارند و روی دیگری از نویسنده‌ای متعهد و خلاق را به نمایش می‌گذارند.

کتاب کتاب ها و سیگارها

جورج اورول
اریک آرتور بلر با نام مستعار جورج اورول، زاده ی ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ و درگذشته ی ۲۱ ژانویه ۱۹۵۰، داستان نویس، روزنامه نگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی بود. او را بیشتر برای دو رمان سرشناس و پرفروشش، مزرعه ی حیوانات و ۱۹۸۴ می شناسند. این دو کتاب بر روی هم بیش از هر دو کتاب دیگری از یک نویسنده ی قرن بیستمی، فروش داشته اند. او همچنین با نقدهای پرشماری که بر کتاب ها می نوشت، بهترین وقایع نگار فرهنگ و ادب انگلیسی قرن شناخته می شود.پدربزرگ او، توماس ریچارد آرتور بلر، یک روحانی بود. خود وی، خانواده اش را با ...
قسمت هایی از کتاب ها و سیگارها (لذت متن)
این دفعه سامبو ضربه ها ی شلاق را حسابی فرود می آورد و اینقدر ضربه زد که واقعا مرا وحشت زده و مات و مبهوت کرده بود. پنج دقیقه طول کشید و همچنان داشت ادامه می داد که ناگهان دسته شلاق شکست و ضربه ها پایان گرفتند. دسته شلاق با شتاب فراوان به این طرف و آن طرف پرتاب شد و بعد سامبو با حالتی غضبناک گفت: "ببین مجبورم کردی چکار کنم!" من که از شدت درد روی صندلی افتاده بودم بی اختیار گریه می کردم. آب بینی ام راه افتاده بود و مدام فین فین می کردم. خوب به خاطر دارم که در دوران کودکی فقط همین یک بار کتک خوردن به شدت مرا به گریه انداخته بود. اما با این حال دومین مرتبه شلاق خوردن هم صدمه روحی زیادی به من نزد گویی ترس و شرمساری برایم عادی شده و مرا سست و بی حس کرده بود. گریه ام تنها به خاطر عدم توانایی فشار ناراحتی و ترس کودکی بود و هم چنین احساس غم و اندوهی عمیق به خاطر عدم کنترل آن معضل که تحمل کردنش برای یک کودک خیلی سخت است.

احساس تنهایی و بیچارگی و گیر کردن در دنیایی خصمانه که هیچ درکی از کودک نداشت. در دنیایی که قوانینش طوری بود که رعایت کردنش با توان کودکی چون من بسیار بعید به نظر می رسید. من کاملا به این مسئله آگاه بودم که مشکل شب ادراری داشتن فقط به گردن خود کودک است و جا خیس شدن دو تبصره دارد یک: گناهی بزرگ و زشت محسوب می شد. دو: خارج از کنترل من بود. من کاملا از تبصره شماره دو آگاه بودم اما نمی دانستم در مورد گناهی که مرتکب می شوی، بدون اینکه نسبت به آن کنترل و آگاهی داشته باشی و یا حتی ناخواسته آن را مرتکب می شوی درحالیکه می خواهی از آن اجتناب کنی، چگونه می شود سوال پرسید. گناه لزوما چیزی نبود که شما بخواهید انجام دهید ، گناه ممکن بود چیزی باشد که برای شما رخ داده است. البته نمی خواهم بگویم که این افکار مانند پدیده ای نو، دقیقا زیر ضربه ها ی شلاق سامبو به ذهنم خطور کرد. چرا که قبل تر از آن وقتی می خواستم خانه مان را ترک کنم چنین دیدگاهی در من به وجود آمده بود چون دوران کودکی دوران شاد و خوشایندی نبودند. تنها نکته مثبت این اتفاق در دوران کودکی ام یادگرفتن صبر و استقامت و پایداری بود.