روانشناس برجسته رفتارگرا، بی. اف. اسکینر، سال ۱۹۴۸ رمانی با عنوان «والدن دوم» منتشر کرد که در زمان خود نهتنها نوآورانه بلکه بحثبرانگیز بود. این کتاب، در سطحی فراتر از ادبیات علمی-تخیلی صرف، نظریههای علمی اسکینر را به زندگی روزمره و اجتماعی تعمیم میدهد و نشان میدهد چگونه میتوان با تغییر محیط، رفتار انسان را به سوی جامعهای مطلوب هدایت کرد. این رمان بهویژه در زمینه روانشناسی رفتاری، فلسفه اجتماعی و طراحی جامعه، پایهای برای بحثهای عمیق فراهم آورد و به یکی از آثار ماندگار قرن بیستم تبدیل شد. انتشارات رایبد این کتاب را با ترجمه علیرضا شفیعینسب منتشر کرده است. مترجم علاوه بر دقت زبانی، توانسته است روحیه تحلیلی و فلسفی کتاب را نیز حفظ کند و تجربه خواندن رمان را برای خوانندگان فارسیزبان غنی کند. روانشناسی در خدمت جامعه دکتر بوریس فردریک اسکینر که بیشتر به بیاف. اسکینر (۱۹۰۴-۱۹۹۰) شهرت دارد، یکی از تأثیرگذارترین روانشناسان قرن بیستم بود و تلاشهای او در حوزه رفتارگرایی توجه جهانیان را به خود جلب کرد. اسکینر، که از برجستهترین مروجان انگاره «شرطی شدن فعال» بود، اعتقاد داشت رفتار انسان براساس پیامدهای آن شکل میگیرد یعنی براساس تقویت (تشویق) یا تنبیهی که بر آن در نظر گرفته میشود. اسکینر معتقد بود رفتار انسان بشدت تحتتأثیر محیط و متغیرهای بیرونی است و با اصلاح این متغیرها میتوان تغییرات بنیادین در جامعه ایجاد کرد. او این نظریه را نهتنها در آزمایشگاه، بلکه در زندگی روزمره و در سطح جامعه به کار گرفت و این همان نکتهای است که «والدن دوم» را از بسیاری از رمانهای آرمانشهری متمایز میسازد. «والدن دوم» روایتگر جامعهای آزمایشی است که در آن رفتار انسانها از طریق تغییرات محیطی و آموزش نظاممند شکل میگیرد. شخصیت اصلی، پروفسور بوریس، به دعوت دوستانش به این جامعه سفر میکند تا با اصول و سازوکارهای آن آشنا شود. جامعه «والدن دوم» از نظر اجتماعی-اقتصادی بهگونهای طراحی شده که نه بر پایه قدرت، نه بر پایه اقتدار و نه حتی دموکراسی کلاسیک اداره شود. تصمیمگیریها در این جامعه بهصورت جمعی و با توجه به شواهد تجربی انجام میگیرد و اعضا در فعالیتهای روزمره خود از آزادی و انعطافپذیری برخوردارند. ساعت کاری متوسط تنها چهار ساعت در روز است و باقی زمان به فعالیتهای خلاقانه، فکری و تفریحی اختصاص دارد. سیستم امتیازی سادهای برای انجام کارهای کمتر مطلوب وجود دارد که امکان بهرهمندی بیشتر از اوقات فراغت را فراهم میکند. یکی از ویژگیهای متمایز این جامعه، شیوه پرورش کودکان است. مسئولیت تربیت بر عهده خانوادههای هستهای نیست، بلکه در دایره گسترده جامعه تقسیم میشود و این اقدام هدفمند، رقابت و حسادت را کاهش میدهد و همکاری و همدلی را ترویج میکند. همچنین روابط اجتماعی، آزادی جنسی و احترام به مشارکت جمعی بهعنوان هنجارهای فرهنگی تثبیت شدهاند و افراد با «قوانین والدن» رفتار خود را با اصول جامعه هماهنگ میکنند.
باید عنایت داشته باشید که ما با دنیا قطع ارتباط نکردهایم، اصلا هم دوست نداریم قطع ارتباط کنیم. هنر و ادبیاتمان، فیلمهایمان، رادیومان، گشتوگذارهای گاهوبیگاهمان در جاهایی غیر از اینجا، همگی باعث میشوند با زندگی آمریکاییها دائم در ارتباط باشیم. قطع ارتباط کامل دردسرهای زیادی دارد. تازه، جفا در حق بچههایمان است اگر کاری کنیم که بین مردم بیرون از اینجا احساس غربت کنند. اینطوری شاید این شبهه را ایجاد کند که زندگی توی والدن دوم عجیبغریب یا حتی کمارزشتر از زندگی بیرون است.
فریزیر، با خونگرمی بیشتری، دنبالۀ صحبتش را گرفت: «احساس ناایمنی! سیستم ازدواج نوعی کاسبی با همین احساس است! یک ازدواج معمولی توی طبقۀ متوسط معنیاش چیست؟ توافق میکنند که شوهر خانه و پوشاک و خوراک و شاید هم کمی سرگرمی فراهم کند، زن هم آشپزی و نظافت و مراقبت و تربیت بچهها را بهعهده میگیرد. مرد برای انتخاب و تغییر شغلش نسبتا آزاد است، ولی زن انتخابی ندارد، مگر بین پذیرفتن یا نادیدهانگاری وظایفش. از نظر قانونی، زن حق حمایتشدن دارد و مرد حق نوع خاصی از کار. قضیه آنجا بدتر میشود که زنهایمان را طوری آموزش میدهیم که انگار برابرند و قول برابری هم بهشان میدهیم. تعجبی دارد که دیر یا زود همۀ خیالاتشان به باد میرود؟ علاجی که الآن به ذهنشان رسیده احیای شعارها و روحیاتی است که این سیستم را قدیمها خوب راه میانداخت. به همسر خوب میگویند کار در خانه و مراقبت از بچهها را افتخار و امتیاز بداند. به خوردش میدهند که وجودش لازم است و عامل خوشبختی و سلامتی شوهر و بچههایش اوست. زن خانهدار معمولی هم معمولا سرآخر با این سرنوشت کنار میآید! ولی زن باهوش، اگرچه بسیار مشتاق است که این حرفها را باور کند، خیلی زود پیچش مو را میبیند. خوب میداند اگر فرد دیگری هم این کارها را انجام بدهد، به حال خانوادهاش فرقی ندارد. دوست دارد نقش مادر را خودش ایفا کند، ولی این نقش همانقدر با کارهای روزانهاش مرتبط است که نقش پدر با کارهای کارخانه یا مزرعه یا اداره.»
کتابی ارزشمند که در عین داستانی بودنش شما رو به تفکر وا میداره. نقاط ضعف جوامع امروزی رو میگه (در عین اینکه حتما خودش هم نقاط ضعفی داره). ترجمه و چاپ هم راضی کننده هست.