کسی نمی داند تعداد طرف داران فوتبال چه قدر است. در کتابچه ی جام جهانی ۱۹۹۴ امریکا ادعا شد که ۲۵۶ میلیارد بیننده ی تلویزیونی (پنج برابر جمعیت جهان)جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا را تماشا کرده و تعداد بینندگان جام جهانی امریکا ۳۱ میلیارد نفر تخمین زده شد. این رقم ها شاید بی معنا به نظر برسد. در همه ی جام های جهانی اخیر می توانید چنین ارقامی با میلیاردها اختلاف ببینید. در همان کتابچه ادعا شده سمبل جام جهانی (سگ مهاجم) تا پایان ۱۹۹۴ یک تریلیون مرتبه دیده می شود. دقیقا یک تریلیون؟ آیا مطمئن هستند؟
وقتی یک بازی برای میلیاردها نفر اهمیت پیدا می کند، دیگر نباید فقط یک بازی تلقی شود. فوتبال هیچ وقت فقط فوتبال نیست: این ورزش جنگ به وجود می آورد، انقلاب می کند و موردتوجه مافیاها و دیکتاتورهاست. در ابتدای نوشتن این کتاب، افکار مبهمی درباره ی نتیجه ی کار داشتم. می دانستم موقع بازی سلتیک با رنجرز در گلاسگو، وضعیت اولستر متشنج می شود، نصف جمعیت هلند پس از پیروزی شان مقابل آلمان در جام ملت های ۱۹۸۸ برای جشن و پایکوبی به خیابان ها ریختند.
آن زمان اولین سوالم این بود که چگونه فوتبال روی حیات یک کشور تأثیر می گذارد. و سوال دوم این که حیات یک کشور چگونه روی فوتبال تأثیر می گذارد. به بیان دیگر چه چیز باعث می شود برزیل، برزیلی بازی کند، انگلیس، انگلیسی و هلند، هلندی؟ میشل پلاتینی در مصاحبه با مجله ی قدیمی اکیپ گفته بود:«یک تیم فوتبال نمایشگر نوع زندگی و فرهنگ یک کشور است.» آیا این گونه است؟