کتاب صخره تانیوس، رمانی نوشته ی امین معلوف است که اولین بار در سال 1993 انتشار یافت.
تانیوس، فرزند کوه های لبنان در دهه ی 1880 بود، در زمانی که دولتمردان مصری با سلطه ی حکومت عثمانی مواجه بودند و بریتانیایی ها و فرانسوی ها مدام به همراه هم و یا علیه یکدیگر توطئه چینی می کردند. این رمان به یاد ماندنی با تصویر صخره ای آغاز می شود که تانیوس آخرین بار بر روی آن دیده شد و سپس به افسانه ی شگفت آور ناپدید شدن او می پردازد. تانیوس، فرزند نامشروع شیخی قدرتمند بود که همه ی کارهایش، نتیجه ای جز آشوب و هرج و مرج در روستای خود نداشت. زمانی که پدرخوانده ی تانیوس باعث مرگ یکی از رقیبان سیاسی قدرتمند خود می شود، این دو به همراه یکدیگر از خانه ی خود می گریزند. آن ها در این گریز، وارد دنیای جاسوسان بین المللی و سیاستمداران می شوند و تانیوس خیلی زود استعدادهای خود را نشان می دهد.
کتاب صخره تانیوس
امین معلوف، زاده ی 25 فوریه ی 1949، نویسنده ی فرانسوی لبنانی الاصل است.معلوف در لبنان و در دانشگاه فرانسوی سن ژوزف تحصیل کرد. او فعالیت مطبوعاتی را در سال 1971 با روزنامه ی «النهار» آغاز کرد و تا سال 1976 به همکاری با این روزنامه ادامه داد. معلوف سپس از سال 1976 تا 1979 در مجله ی «المستقبل» کار کرد و در سال 1979 به پاریس مهاجرت نمود. او پس از مدتی فعالیت به عنوان سردبیر مجله ی Jeune Afrique، روزنامه نگاری را رها کرد و رمان نویسی را به صورت تمام وقت پی گرفت.
The reader is propelled into the world of myth yet gains a very real sympathy for the characters.
مخاطب وارد دنیایی اسطوره ای می شود اما در عین حال، احساسی بسیار واقعی از همدلی را نسبت به شخصیت ها پیدا می کند.
Library Journal
قسمت هایی از کتاب صخره تانیوس (لذت متن)
کوه های من اینگونه اند: آن ها احساسی توأمان از میل به خانه ماندن و شوق سفر کردن را به وجود می آورند، مکانی برای سکنی گزیدن و گذر کردن هستند، مکانی هستند که در آن، شیر و عسل بر روی زمین جاری است، اما خون هم همینطور. نه بهشت اند و نه جهنم. برزخ اند.
آیا به دنبال حقیقت پشت افسانه نرفته بودم؟ زمانی که فکر کردم به قلب حقیقت رسیده بودم، او یک افسانه بود.
تقدیر از درون ما می گذرد و می گذرد، مانند سوزن کفاش که از چرم در دستانش عبور می کند.