در گذشته های فراموش شده، کنار شهری کوچک و دشتی بزرگ، خارکنی خانه ی گرم و راحتی ساخته و در خلوت خود با دخترش نگار زندگی می کند. نگار دختری مهربان و مشکل پسند است که پرستاری از پدر پیرش را به عشق و ازدواج ترجیح می دهد. اما سلطان گل زرد پادشاه سرزمین دیوها، دل بسته ی نگار می شود و از او می خواهد تا در کنار هم برای رهایی دیوهای بی آزار از دست هیولاهای بی رحم تلاش کنند، تا هم دیوها و هم آد ها عاقبت بتوانند خوش و خرم زندگی کنند... سلطان گل زرد روایتی نو و شاعرانه از یکی از زیباترین افسانه های ایرانی است.
کتاب سلطان گل زرد