کتاب نثر ساده اما جذابی داره. چرا عادت کرده ایم که دست تصادف را دست کم بگیریم و باور نمیکنیم که گاهی وقتها چیزی که در به در دنبالش میگردیم و خیال نمیکنیم که به این زودیها به چنگش بیاوریم،بدون اینکه هیچ زحمتی بکشیم درست جلوی چشممان سبز میشود. و آن وقت، اگر اعتقادی به تصادف نداشته باشیم، شاید از کنار آن چیزی که این همه وقت به دنبالش میگشته ایم عبور کنیم و نبینیم که چی از کنارمان گذشت و آن وقت باز هم سالهای سال به دنبالش بگردیم و به زمین و زمان دشنام بدهیم که پس چرا پیدایش نمیکنیم