مغز هر فرد تمام تلاشش را برای کمک به او می کند، اما همین مغز هرازچندگاهی می تواند یک احمق واقعی باشد؛ اعتیاد به چیزهای تکراری یا شوک شدن کامل در بدترین لحظه های ممکن.
مغزهمه ی ما می داند که انجام این کارها خوب نیست، اما بعضی اوقات نمی تواند جلوی وقوع آنها را بگیرد و برای آنها چاره ای پیش پایمان بگذارد. مخصوصا اگر مسئله یک وسواس باشد که نتواند بر آن غلبه کند. این درست همان جایی است که کتاب «رام کردن ذهن سرکش» زندگی رفتار فکری شما را تغییر می دهد.
دکتر فیث در کتاب «رام کردن ذهن سرکش» با شوخ طبعی، صبوری و علم توضیح می دهد که در جمجمه ی شما چه می گذرد و از طریق فرایند آموزش مجدد مغز، با شما صحبت می کند تا به نمونه های اضطراری زندگی روزمره پاسخ مناسب دهید و سلاحی که برای مقابله موثر با آسیب های قدیمی یا جدید نیاز دارید را به دست آورید (به ویژه اختلال استرس پس از سانحه).
اگر به دنبال استفاده از علم برای غلبه بر اضطراب، افسردگی و عصبانیت هستید، حتما این کتاب را بخوانید. سبک نوشتن دکتر هارپر قطعا توجه شما را جلب می کند. کتاب «رام کردن ذهن سرکش» از همه نوشته های خشک و کسل کننده ای که در طول روز می خوانید موثرتر و جذاب تر است و شما را برای تغییرات شگفت انگیزی در زندگی تان آماده می کند.
این کتاب کلا درباره مزخرفاتی است که سر راهمان قرار می گیرد و نمی گذارد در زندگی احساس رضایت و آرامشی را که دلمان می خواهد داشته باشیم. از آن مزخرفاتی که اسمش را گذاشته ایم رویدادهای تروماتیک. این کتاب هم چنین برای افرادی مناسب است که واکنش های استرسی شدید، اضطراب، غم، خشم، افسردگی، رفتارهای اعتیادآور، و... دارند. هرگونه مهارتهای مقابله ای که از خودمان بروز می دهیم تا به راهمان ادامه دهیم، بدون آنکه مجبور شویم به زندگی مان خاتمه دهیم.
چرا مغز من تا این حد آشفته و شلوغ است؟ ما همیشه می خواهیم سلامت روان را از سلامت جسم تفکیک کنیم. انگار نه انگار این دو در یک حلقه بازخوردی مداوم لعنتی روی هم تأثیر می گذارند. چیزهایی که ما در مورد خود مغز می آموزیم معمولا در مقوله سلامت جسم قرار می گیرند. افکار، احساسات و رفتار نیز در چهارچوب سلامت روان هستند.
این را قبلا تجربه کرده اید، نه؟ برای مغز مهم نیست چه شواهد مخالفی می بیند، درست یا غلط، اصرار دارد همچنان روی موضع خود بماند. به همین دلیل است که انتخابات میتواند احمقانه باشد. یا به همین خاطر است که مردم ثروت زیادی در کازینوها از دست می دهند. مغز احساساتی برای ما تصمیمی می گیرد و مغز متفکر باید تلاش کند تا دلیلی برای آن پیدا کند.
سلام، با کتاب "گندزدایی از مغز" از معرفی آقای دکتر شکوری در برنامهی "کتاب باز" آشنا شدم و هم اکنون بار دوم است که آنرا میخوانم. خواندنش را 100% پیشنهاد میکنم، بویژه بخش آغازین کتاب را، چون از بخشها و مکانیزمهای مغز میگوید و کم-و-بیش برای همهی آدمها یکسان است. هنگامیکه وارد راهکارها میشود، شاید برخی از آنها برای کسانی که در ایران زندگی میکنند کارآمد نباشد، شاید هم باشد. ولی پس از خواندن کتاب، دید خواننده به خودش و تغییرات خودش در زندگی (و شاید در یک روز) تغییر میکند. کمک میکند آسانتر و بهتر خودمان و دیگران را بپذیریم و درک کنیم. همچنین کمک میکند از چاله-چولههای عصبی (به هر دلیلی که باشند) بهتر در بیآییم یا دستکم کمتر خودمان را آزار بدهیم و سرزنش کنیم. نگارش کتاب اصلی "شوخ طبعانه" است که بگمانم در محدودیتهای ترجمه گاهی "لوس" شده اند، ولی خوش ترجمه و خوش خوان است. من برای پسرم هم میخوانمش و البته کلی هم میخندیم.
نویسنده چیزی برای گفتن نداره واقعا نمیدونم این کتاب چرا اینقد پر فروش شده
دوستانی که کتاب را مطالعه کردند، لطفاً درباره بهترین ترجمه راهنمایی کنید.
سلام، ترجمهی آقای علی دیمنه خوب بود، هرچند که میتوانست بهتر هم باشد.