کتاب دیوار خاطرات

Memory Wall
کد کتاب : 41645
مترجم :
شابک : 978-6007656099
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 260
سال انتشار شمسی : 1396
سال انتشار میلادی : 2010
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 102
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

برنده جایزه The Story سال 2010

از کتاب های برگزیده نیویورک تایمز

معرفی کتاب دیوار خاطرات اثر آنتونی دوئر

کتاب «دیوار خاطرات» مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی «آنتونی دوئر» است که نخستین بار در سال 2010 به انتشار رسید. این داستان ها که در چهار قاره رقم می خورند، به موضوعاتی همچون خاطرات، پیوند شکننده ای که ما را به خودمان و به دیگران ارتباط می دهد، و خاستگاه معنا و منطق در زندگی ما می پردازند. «دوئر» بیان می کند که در هر ساعت، تعدادی بی نهایت از خاطرات از بین می رود. با این حال به شکل همزمان، کودکان، محدوده های تاریک جهان ناشناخته برای خود را به عقب می رانند، خاطرات جدید به وجود می آورند و جهان را دوباره خلق می کنند. هر داستان در کتاب «دیوار خاطرات»، بزرگی و شگفتی زندگی را به مخاطبین یادآور می شود.

کتاب دیوار خاطرات

آنتونی دوئر
آنتونی دوئر، زاده ی 27 اکتبر 1973، نویسنده ی آمریکایی رمان و داستان کوتاه است.دوئر در شهر کلیولند بزرگ شد و به مدرسه ای در نزدیکی محل زندگی اش رفت. او سپس برای تحصیل در رشته ی تاریخ به دانشگاه برانزویک در مین رفت و در سال 1995 از آن جا فارغ التحصیل شد.دوئر علاوه بر نوشتن داستان، ستون نویس روزنامه ی بوستون گلوب و یکی از اعضای تحریریه ی مجله ی آنلاین مورنینگ نیوز هم هست.آنتونی دوئر به همراه همسر و پسران دوقلویش در آیداهو زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب دیوار خاطرات
Reading it will recharge your neurons and stimulate a few memories of its own.
خواندن این کتاب، نورون های شما را دوباره شارژ خواهد کرد و خودش باعث برانگیخته شدن چندین خاطره خواهد شد.
Library Journal Library Journal

It illustrates Doerr's sparse style, command of language and mastery of characterization.
این اثر، سبک موجز، تسلط بر زبان و تبحر «دوئر» در شخصیت پردازی را نشان می دهد.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

A wise and beautiful collection.
مجموعه ای خردمندانه و زیبا.
Barnes & Noble

قسمت هایی از کتاب دیوار خاطرات (لذت متن)
در یکی از مجلات بابابزرگ نوشته وقتی مرغابی ها برای اولین بار پرواز می کنند، می توانند پانزده سال تمام، بی یک لحظه نشستن، در آسمان بمانند. دلم می خواهد وقتی مردم، بدنم را به ده هزار بادکنک ببندند تا میان ابرها معلق بمانم، آن وقت باد مرا با خود به بالای شهرها، و کوه ها، و اقیانوس ها و مایل ها و مایل ها اقیانوس آبی بکشاند. شاید من هم بتوانم پانزده سال تمام آن بالا دوام بیاورم. شاید یک مرغابی رویم بنشیند و برایش استراحتگاهی شوم. شاید این فکر و خیال ها احمقانه باشد. اما گمان کنم از تماشای دفن پدر و مادرت توی جعبه ای زیر خاک عاقلانه تر باشد.

گفتن این که یک شخص، آدم خوشحال یا ناراحتی است، مضحک است. ما هر ساعت، هزار نوع مختلف از آدم ها هستیم.

اگر یک خاطره را به اندازه ی کافی به خودت یادآوری کنی، خاطره ای جدید به وجود می آوری، خاطره ی یادآوری.