اومدن تو شهر ما، تو شرکت نفت، تو آب و برق، ادارات و شرکتها، بهترین حقوق،بهترین زندگی، دوری از مرکز، بدی آب و هوا و هزارتا دزدی و مداخل دیگه. ئووقت ما نان نداریم بخوریم. رو نفت هم هستیم. تنها نوکری و کلفتی و باغبانی و آبداری و شوفری ش سی ما مانده. سیل دستام کن - سیل کن ببین چطور پینه بسته - پدرم در اومد سی چندر قاز بس که نیشکر ببرم - مثل یک عمله تو آفتاب شصت درجه، با دوازده سال درس...
- میگم روز شانزده آذر، جندی شاپور چه خبر بود؟
- کی به تو گفت که دانشگاه...
- دنیا خبر داره... زده زیر دلشان
- زده زیر دل کی اوس یارولی؟
- نهار یک تمن - اونم چلوکباب - تختخواب و اتاق مجانی، درس مجانی! خو بشین سر جات بچه درس ت بخوان آدم شو
- همین؟ درس و شکم؟
- په بفرما خانم هم براشان بیارن، با دوشک پر قو
مو بودم یه شعار هم می نوشتم که مهندس دلاور را که اراضی پادادشهر را در قمار برده است و عکس اشرف را پانصد هزار تومان خریده است از اهواز بیرون کنید
- دل خوش داری سی خودت، عمو نوذر
- تو که نمیدونی شکست سال سی و دو چه دردی به نسل مو داده! تو نمی فهمی مو چقد خوشحالم که داره تکان میخوره