کتاب این همه نوری که نمی توانیم ببینیم

All the Light We Cannot See
کد کتاب : 22496
مترجم :
شابک : 978-9644487965
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 543
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم
All the Light We Cannot See
کد کتاب : 9161
مترجم :
شابک : 9786007642535
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 528
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 16
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

نوری که نمی توانیم ببینیم
All the Light We Cannot See
کد کتاب : 560
مترجم :
شابک : 978-964-174-176-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 576
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

نوری که نمی بینیم
All the Light We Cannot See
کد کتاب : 11478
مترجم :
شابک : 978-6003971591
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 656
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب نوری که نمی توانیم ببینیم اثر آنتونی دوئر

ماری لاورا به همراه پدرش در نزدیکی موزه ی تاریخ طبیعی پاریس زندگی می کند. او در شش سالگی نابینا می شود و پدرش، مینیاتوری بسیار نزدیک به واقعیت از ساختمان ها و راه های محل زندگی شان برای ماری لاورا می سازد تا او بتواند با لمس این مدل کوچک، مسیر بازگشت به خانه را در ذهن داشته باشد. در دوازده سالگی ماری لاورا، پاریس به اشغال نازی ها درمی آید و این پدر و دختر به شهری به نام سنت مالو می روند که محل زندگی یکی از خویشاوندان منزوی و گوشه گیر آن هاست. آن ها چیزی را با خود به همراه آورده اند که احتمالا باارزش ترین و خطرناک ترین جواهر موزه است. پسری یتیم به نام ورنر به همراه خواهر کوچکترش در شهری کارگری در آلمان بزرگ می شود. روزی ورنر، رادیوی بسیار ساده ای پیدا می کند و همین اتفاق، مسیر زندگی اش را تغییر می دهد. او رفته رفته، در ساخت و تعمیر وسایل رادیویی خبره و متخصص می شود و همین توانایی منحصر به فرد، او را وارد سازمان جوانان هیتلر و مأموریتی ویژه برای ردیابی مخالفین می کند. ورنر که بیشتر و بیشتر از هزینه ها و بهای انسانی هوش خود آگاه می شود، به نقاط مختلف مناطق جنگ زده سفر می کند و درنهایت به سنت مالو می رسد و داستان زندگی اش با زندگی ماری لاورا در هم می آمیزد.

کتاب نوری که نمی توانیم ببینیم


ویژگی های کتاب نوری که نمی توانیم ببینیم

4 هفته جزو لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز.

برنده ی جایزه ی پولیتزر داستان سال 2015

برنده ی جایزه ی بوک بروز سال 2014

آنتونی دوئر
آنتونی دوئر، زاده ی 27 اکتبر 1973، نویسنده ی آمریکایی رمان و داستان کوتاه است.دوئر در شهر کلیولند بزرگ شد و به مدرسه ای در نزدیکی محل زندگی اش رفت. او سپس برای تحصیل در رشته ی تاریخ به دانشگاه برانزویک در مین رفت و در سال 1995 از آن جا فارغ التحصیل شد.دوئر علاوه بر نوشتن داستان، ستون نویس روزنامه ی بوستون گلوب و یکی از اعضای تحریریه ی مجله ی آنلاین مورنینگ نیوز هم هست.آنتونی دوئر به همراه همسر و پسران دوقلویش در آیداهو زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب نوری که نمی توانیم ببینیم
Doerr is a stylist; his talents are on full display.
دوئر، نویسنده ای صاحب سبک است و توانایی هایش [در این اثر] کاملا مشهود است.
NPR NPR

A beautiful, expansive tale…Ambitious and majestic.
داستانی زیبا و وسیع... بلندپروازانه و باشکوه.
Los Angeles Times Los Angeles Times

A meditation on fate, free will, and the way that, in wartime, small choices can have vast consequences.
تأملی بر سرنوشت، اراده و این موضوع که در زمان جنگ، انتخاب های کوچک می توانند عواقب بزرگی داشته باشند.
New Yorker New Yorker

قسمت هایی از کتاب نوری که نمی توانیم ببینیم (لذت متن)
انگشتانش به سمت کلیسای جامع مخروطی به عقب بازمی گردد. تمام بعدازظهر انگشتانش بر روی ماکت در حرکت بودند. عمویش همان کسی بود که او تمام شب را منتظرش شده بود کسی که این خانه متعلق به او بود و همان کسی که شب گذشته از خانه خارج شده بود، آن هم وقتی ماری لاورا خواب بود و هنوز باز نگشته است. و حالا دوباره شب شده است، یک گردش کامل دیگر ساعت.حالا همه خواب هستند اما او نمی تواند بخوابد.

ماری لاورا می تواند صدای بمب افکن ها را در حالی که فقط سه مایل از او فاصله دارند بشنود. و نورشان را در حوالی دریا ببیند. وقتی پنجره ی اتاق خواب را باز می کند صدایی که از سمت فرودگاه می آمد بلندتر شد. اما در بقیه ی دقایق شب به طرز وحشتناکی ساکت بود: نه صدای ماشینی، نه صدای گوش خراشی و نه صدای به هم خوردن چیزی و نه حتی صدای سوت کارخانه ای، نه صدای پایی، نه صدای مرغ دریایی ای؛ فقط صدای موج های دریاست که خود را به دیواره ی شهر می کوبند. و یا شاید هم چیزهای دیگری که او نمی شنود.

چشم هایت را باز کن و قبل از این که برای همیشه بسته شوند، به چیزهایی که می توانی، نگاه کن.