«فنون ادبی» یا «تکنیک های روایی» ابزاری مهم برای نویسندگان هستند که به منظور اشاره به مضامین، ایده ها و معناهایی فراتر از سطح ظاهری داستان یا متن به کار گرفته می شوند. سبک ها و روش های زیادی در استفاده از «فنون ادبی» وجود دارد که هر کدام، هدفی مختص به خود را دارند. برخی از این آرایه ها بر جملات اثر می گذارند و برخی دیگر نیز بر کل اثر. درک معنا و چگونگی کارکرد این فنون ادبی به ما کمک می کند ارتباط عمیقتری را با آثار مورد علاقه خود برقرار کنیم و همچنین، خودمان به نویسندگان بهتری تبدیل شویم. با این مطلب همراه شوید تا درباره تعدادی از پرکاربردترین «فنون ادبی» در داستان ها و آثار غیرداستانی بیشتر آشنا شویم.

تمثیل
«تمثیل» آرایهای ادبی است که به منظور بیان ایده های بزرگ و پیچیده به شکلی سادهتر و آشکارتر، مورد استفاده نویسندگان قرار می گیرد. «تمثیل» به نویسنده اجازه می دهد فاصلهای را میان خود و موضوع مورد بحث به وجود آورد، به خصوص وقتی این موضوعات، انتقادهایی تند و تیز نسبت به واقعیت های سیاسی یا اجتماعی هستند.
کنایه دراماتیک
داستان «رومئو و جولیت» را به خاطر می آورید؟ پایان تراژیک این داستان ماندگار از «ویلیام شکسپیر»، نمونهای از «کنایه دراماتیک» است: مخاطبین می دانند که هر کدام از این دو شخصیت زنده هستند اما هیچ کدام از آن دو نمی داند که دیگری هنوز زنده است. هم «رومئو» و هم «جولیت» جام زهر خود را بدون دانستن چیزی که مخاطب می داند، می نوشند. «کنایه دراماتیک» کاربردهای زیادی در ادبیات، سینما و تلویزیون دارد.
زمانپریشی
داستانی را تصور کنید درباره انسانی غارنشین که غذایش را در مایکروفر گرم می کند، یا فیلمی اقتباسی از یکی از رمان های «جین آستن» که شخصیت ها در آن، به جای نوشتن نامه برای یکدیگر، از طریق تلفن همراه با هم صحبت می کنند. این موقعیت ها، نمونه هایی از آرایهی «زمانپریشی» یا «آناکرونیسم» هستند که به ناسازگاری در خط زمانی اثر اشاره می کند—ناسازگاری هایی که باعث تعجب و شگفتی مخاطبین می شود. «زمانپریشی» گاهی اوقات فقط به خاطر اشتباه نویسنده در اثر به وجود می آید و گاهی نیز، به شکل آگاهانه مورد استفاده قرار می گیرد تا بُعدی جدید را به برههای مشخص از تاریخ اضافه کند.
پایان نفسگیر
حتما چنین موقعیتی را تجربه کردهاید: مشغول تماشای آخرین دقیقه قسمتی از یک سریال تلویزیونی هستید و چیزی نمانده که «پروتاگونیست» داستان با «شخصیت شرور» مواجه شود—اما ناگهان صفحه سیاه می شود و آن قسمت به پایان می رسد. این تکنیک که با نام «پایان نفسگیر» شناخته می شود، در انتهای قسمتی از یک روایت مورد استفاده قرار می گیرد، با این هدف که مخاطبین را نسبت به بخش های بعدی هیجانزده و کنجکاو نگه دارد.
تلمیح
«تلمیح» آرایهی ادبی پرکاربردی است که به منظور ایجاد ارتباط میان اثر و سایر آثار شناخته شده، مورد استفاده قرار می گیرد. این آرایه ممکن است به منظور اشاره به هر چیزی—از قصه های پریان و فرهنگ عامه گرفته تا روایت های مذهبی و آثار کهن—کاربرد داشته باشد. نکتهی مهم در استفاده از این آرایه، دانش کافی نویسنده از داستان یا موضوعی است که در اثر مورد اشاره قرار می گیرد و با آن ارتباط برقرار می کند.
پیشآگاهی
داستانسرایی در بطن خود، هدفی مشخص را دنبال می کند: جلب و حفظ توجه مخاطبین و وادار کردن آن ها به پیگیری ادامهی داستان. تکنیک «پیشآگاهی» که اشارهای غیرمستقیم به رویدادهای مهم داستان پیش از وقوع آن هاست، تأثیر زیادی در خلق و افزایش عنصر «تعلیق» در روایت دارد.
شوخطبعی
شوخطبعی، انسان ها را به هم نزدیک می کند و قدرت این را دارد که شیوهی نگرش ما نسبت به جهان را دگرگون سازد. به خنده واداشتن مخاطبین، نیازمند مهارت و تبحر است، و چون بسیاری از جنبه ها در آن بر غریزه اتکا دارد، یاد دادن آن به سایرین شاید سختتر از سایر تکنیک ها باشد. با این حال، همهی نویسندگان می توانند از بیشتر آموختن درباره چگونگی کارکردهای شوخ طبعی در آثار مکتوب، سود ببرند.
ایماژ
در درس های مربوط به «نویسندگی خلاق»، آموزهای با این مضمون به چشم می خورد: «یک تصویر را با کلمات رنگآمیزی کنید.» این مفهوم در شعر و نثر، با نام «ایماژ» یا «تصویرسازی ذهنی» شناخته می شود و هدف آن، استفاده از زبان تمثیلی و توصیفی به منظور تأثیرگذاری بر حواس انسان، و به تبع آن، افزایش درک مخاطبین از اثر است. وقتی یک شاعر به خوبی از زبان توصیفی استفاده می کند، به نوعی کنترل حواس مخاطبین خود را به دست می گیرد و منظره ها، مزه ها، رایحه ها، صداها و احساسات درونی و بیرونیِ مورد نظر خود را در آن ها پدید می آورد.
استعاره، تشبیه و آنالوژی
این سه مورد، تکنیک هایی ادبی در گفتار و نوشتار هستند که به منظور خلق مقایسه میان مفاهیم مختلف به کار گرفته می شوند. هر کدام از آن ها به شیوهای متفاوت مورد استفاده قرار می گیرد و تشخیص آن ها از یکدیگر، ممکن است کمی گیجکننده به نظر برسد. به عنوان نمونه، «تشبیه» در بسیاری از اوقات زیرمجموعهای از «استعاره» در نظر گرفته می شود، که یعنی همهی «تشبیه ها»، «استعاره» هستند اما همهی «استعاره ها»، «تشبیه» به شمار نمی آیند. درک تشابهات و تفاوت ها میان «استعاره»، «تشبیه» و «آنالوژی» (یا قیاس تمثیلی) به نویسنده کمک می کند از هر کدام از این تکنیک ها به بهترین شکل در اثر خود بهره ببرد.
بنمایه
«بُنمایه» عنصری تکرارشونده است که اهمیتی نمادگرایانه در اثر دارد. «بنمایه» گاهی اوقات یک تصویر یا موقعیت یا عمل تکرارشونده است و گاهی نیز کلمه یا عبارت یا موضوعی مکرر. مهمترین جنبه در این فن ادبی، مفهوم تکرار است و «بنمایه ها» از طریق همین تکرار، به آشکار شدن ایده ها و مضامین اصلی و همچنین معنای عمیقتر اثر کمک می کنند.
پارادوکس
«این جمله یک دروغ است.» این جمله که به خودش اشاره می کند، نمونهای از «پارادوکس» یا «متناقضنما» است: تناقضی که باعث می شود منطق زیر سوال برود. در ادبیات، «پارادوکس» به منظور خلق شوخطبعی، آشکارسازی مضامین، و وادار کردن مخاطبین به تفکر نقادانه به کار می رود.
نمادگرایی
یک شیء، مفهوم یا کلمه لزوما نباید به یک معنای واحد محدود باشد. وقتی چند گل رز را در باغچهای می بینیم، چه چیزی در ذهنمان شکل می گیرد؟ شاید فقط به خود گل رز فکر کنیم—به گلبرگ ها، ساقه، خارها و چیزهایی از این دست. اما همچنین شاید ذهنمان به جای دیگری کشیده شود و به موضوعاتی همچون عشق، ازدواج یا روز ولنتاین بیندیشیم. اما چرا چنین اتفاقی رقم می خورد؟ به این دلیل که در طول نسل های مختلف، معنای «نمادین» یک گل رز، به گونهای تکامل یافته که مفاهیم مربوط به عشق و رابطهی رمانتیک را در خود جای داده است.