کتاب «دزد آذرخش» اثر «ریک ریوردن»، نسخه هایی تغییریافته از ایزدان یونان بوستان را در مرکز داستان خود قرار می دهد: دوازده ایزد که در اسطورهشناسی یونان با نام «المپی ها» یا «المپنشینان» (از جمله «زئوس»، «پوزیدون»، «آتنا»، و «آرس») شناخته می شوند و هنگام شکلگیری دولت-شهرهای یونانی همچون «آتن» و «اسپارتا»، جایگاهی مرکزی در باورهای مذهبی و فرهنگی جامعه داشتند. در این برهه از تاریخ، یونانیان شروع به ساختن معابد سنگی برای ایزدان خود کردند. در سال 146 پیش از میلاد مسیح، هنگامی که «جمهوری روم» بر یونان سلطه یافت، رومی ها ایزدان یونانی را به فرهنگ خود وارد کردند و نام هایی جدید به آن ها دادند، و همچنین سبک های معماری یونانی را به کار گرفتند.
با وجود گذشت قرن ها از آن دوران، تأثیرگذاری های اسطورهشناسی، معماری، و فرهنگ یونان باستان همچنان پابرجاست. برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند «اسطوره های یونانی»، در کنار «کتاب مقدس» و آثار «ویلیام شکسپیر»، تأثیرگذارترین آثار ادبی و فرهنگی در تمدن غرب به شمار می آید.
داستان ها، نمایشنامه ها، و افسانه های مربوط به ایزدان و قهرمانان یونانی، الهامبخش تعداد زیادی از رمان های کلاسیک بوده است، از جمله کتاب «دلبند» اثر «تونی موریسون» که از نمایشنامه تراژیک «مدهآ» الهام می گیرد، و کتاب «اولیس» اثر «جیمز جویس» که حماسه «ادیسه» را الگوی خود قرار می دهد. اما اثری که شاید شباهت بیشتری به کتاب «دزد آذرخش» دارد، رمان «ایزدان آمریکایی» اثر «نیل گیمن» است: داستانی که ایزدان باستانیِ نورس و سایر فرهنگ ها را در نبردی برای چیرگی بر ایزدانی جدید در آمریکای مدرن قرار می دهد.
بسیاری از رمان های «ادبیات نوجوان»، از جمله کتاب «دزد آذرخش»، از الگوی کلاسیک «سفر قهرمان» استفاده می کنند که در آن، قهرمانی جوان، مأموریتی را بر عهده می گیرد، با دشمنان و هیولاها مواجه می شود، و تلاش می کند به هدف نهایی برسد. افسانهی «پرسئوس»، قهرمان یونانیِ همنام با پروتاگونیست داستان «دزد آذرخش»، «پرسی»، همین الگو را برای روایت داستان خود به کار می گیرد.
ببینید، من نمی خواستم دورگه باشم. اگر این مطلب را به این دلیل می خوانید که فکر می کنید ممکن است یکی از آن ها باشید، توصیه من این است: همین حالا این کتاب رو ببندید. هر دروغی رو که مادر یا پدرتون درباره تولدتون گفتهاند، باور و سعی کنید زندگی عادی داشته باشید. دورگه بودن خطرناک و بسیار ترسناک است و بیشتر اوقات باعث می شود به روش هایی دردناک و حالبههمزن بمیرید. اگر کودکی معمولی هستید و فکر می کنید این کتاب تخیلی است، مشکلی نیست، به خواندن ادامه دهید.—از کتاب «دزد آذرخش» اثر «ریک ریوردن»
هویت
رمان «دزد آذرخش» مخاطبین را با پسری دوازده ساله به نام «پرسی جکسون» آشنا می کند. او مشکلات زیادی دارد؛ اگرچه خودش می خواهد در مدرسه موفق باشد، اما با سختی های ناشی از اختلال «خوانشپریشی» و اختلال «کمتوجهی-بیشفعالی» مواجه است، و البته استعداد زیادی در به دردسر انداختن خود در هر موقعیت دارد. به نظر می رسد کلاس ششم نیز برای «پرسی» مثل سال های قبل خواهد بود—اما هنگامی که تعطیلات تابستان آغاز می شود، «پرسی» دلیل واقعی مشکلاتش در مدرسه را می فهمد: او در واقع یک «نیمهخدا» یا «دورَگه» است، یعنی پدرش یک ایزد یونانی است و مادرش یک انسان، و ناتوانی ها و مشکلاتش در مدرسه برای «دورگه ها» عادی است و اصلا ناتوانی به حساب نمی آید.
«پرسی» به اردوگاهی تابستانی مخصوص «دورگه های» جوان می رود، و مدتی بعد مأموریتی را آغاز می کند. او و دوستانش اما در این میان باید تلاش کنند به درک بهتری از جنبه های بهظاهر عادی و غیرعادی در خود برسند. «ریک ریوردن» در داستان خود تأکید می کند که مفهوم «عادی بودن»، بیش از هر چیز، به توانایی هر فرد در سازگاری با شرایط پیرامون مربوط است، و وقتی افراد از هویت و باورهای خود مطمئن باشند، صرف نظر از این که چقدر عادی یا غیرعادی به نظر می رسند، قادر خواهند بود به مسیر ادامه دهند و رفتارهایی قهرمانانه داشته باشند.
به شما حسادت می کنم که باور می کنید هیچیک از این اتفاقات هرگز رخ نداده است، اما اگر خود را در این صفحات پیدا و احساس کردید چیزی درون شما شروع به تکان خوردن می کند، فورا مطالعه را متوقف کنید. شاید شما یکی از ما باشید و هنگامی این را می فهمید که دیگر دیر شده است و آن ها جستوجو برای یافتن شما را شروع کردهاند. یکوقت نگویید به شما نگفتم. من، «پرسی جکسون»، دوازده سالهام. تا چند ماه پیش، دانشآموز مدرسه شبانهروزی «آکادمی یانسی» بودم؛ مدرسهای خصوصی برای بچه های مشکلدار در ایالت نیویورک. آیا من بچهی مشکلداری هستم؟ آره. می توانید این را بگویید. می توانم از هر نقطه از زندگی کوتاهِ فلاکتبارم شروع کنم تا این موضوع را اثبات کنم، اما اوضاع در ماه مِیِ گذشته بد پیش رفت.—از کتاب «دزد آذرخش» اثر «ریک ریوردن»
خانواده
«خانواده» مفهومی نسبتا دشوار برای «پرسی» و سایر دوستانِ «دورگهی» اوست، و همینطور برای خود ایزدان در داستان. هر کاراکتر، صرف نظر از این که تا چه اندازه فناپذیر یا خداگونه است، رابطهای دشوار با حداقل یکی از اعضای خانوادهی خود دارد: «پرسی» از ناپدریاش بیزار است و گاهی از پدرش دلخور؛ دوستش، «آنابث»، رابطهای پرمشکل با پدر و نامادریاش دارد؛ و روابط خواهر و برادری میان ایزدانی همچون «زئوس»، «پوزیدون»، و «هادس» در بهترین حالت، شکننده به نظر می رسد.
اگرچه خشم و ناراحتی میان اعضای خانواده، بیش از همه در میان «دورگه های» جوان در اردوگاه تابستانی آشکار است، «پرسی» بارها به این نکته توجه می کند که «دورگه ها» تنها افرادی نیستند که مجبورند با پیشینهی خانوادگیِ رنجآور خود مواجه شوند. «پرسی» باید همچنین با پیامدهای تلاش «کرونوس» برای خوردن فرزندانش، از جمله «زئوس»، «پوزیدون»، و «هادس» روبهرو شود. این رویداد هزاران سال پیش رخ داد، و ایزدان موفق شدند تلاش های پدرشان را ناکام بگذارند—اما با این وجود، تأثیرات اقدام «کرونوس» حتی در زمان کنونی نیز نمود دارد، چون او در تلاش است تا دوباره قدرت را به دست بگیرد و خود را از زندانِ «جهان زیرین» نجات دهد.
در همین حال، در «جهان زیرین»، «هادس» مانند هر برادرِ به حاشیه رانده شده، بیصبرانه می خواهد ارزش خود را به اثبات برساند و احترامی را که همیشه به دنبال آن بوده است، از برادرانش ببیند. متأسفانه برای تمام ایزدان، روابط آسیبدیده، ناموفق، و سرشار از ناراحتی و حسادت در میان اعضای خانواده، کاملا عادی است—و رنج و اندوه «هادس» گواهی است بر این موضوع که در وضعیت های خانوادگی دشوار مانند این نمونه، همه در رنج خواهند بود.
اما بهرغم این روابط خانوادگی نهچندان سالم و کم بودن احتمال هرگونه تغییر مثبت، «ریک ریوردن» در رمان «دزد آذرخش» این نکته را مورد توجه قرار می دهد که در سطحی انفرادیتر، بهبود روابط با اعضای خانواده امکانپذیر است. داستان به این موضوع می پردازد که تغییرات مثبت زمانی اتفاق می افتد که افراد تمایل دارند صادق باشند، عذرخواهی کنند، و نسبت به بروز تغییر از خود تعهد نشان دهند.
رمان «دزد آذرخش» برای مخاطبین نوجوان آشکار می کند که وقتی صحبت از «خانواده» به میان می آید، صداقت—حتی وقتی پاسخ فرد به چگونگی احساسش نسبت به یک رابطهی خانوادگی، «نمی دانم» باشد—ارزش بسیار بیشتری از نمایش عواطف به شکل غیرواقعی دارد. این کار شاید روابط عاشقانه و پرمهری را که انسان ها و ایزدان به دنبالش هستند، برای آن ها به ارمغان نیاورد، اما به هر فرد این فرصت را می دهد تا هویت خود را درون خانوادهی خود بهتر بشناسد و برای بهبود روابط با سایر اعضا تلاش کند.