کتاب آخرین دختر

The Last Girl
داستان من از اسارت و نبرد با داعش
کد کتاب : 121425
مترجم : سربس نظری
شابک : 978-6009987474
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 360
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

آخرین دختر
The Last Girl
کد کتاب : 11934
مترجم :
شابک : 978-6002534163
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 352
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

آخرین دختر
The Last Girl
داستان اسارت و مبارزه من با داعش
کد کتاب : 96715
مترجم :
شابک : 978-6226671750
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 328
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

آخرین دختر
The Last Girl
داستان من از اسارت و مبارزه علیه دولت اسلامی (داعش)
کد کتاب : 4998
مترجم : سمیرا چوپانی
شابک : 978-600-461-175-6‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 368
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 13
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

آخرین دختر
The Last Girl
روایت من از اسارت و مبارزه ام علیه داعش
کد کتاب : 32476
مترجم :
شابک : 978-6006974446
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 406
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب آخرین دختر اثر نادیا مراد

کتاب آخرین دختر، اثری نوشته ی نادیا مراد است که اولین بار در سال 2017 انتشار یافت. در پانزدهم آگوست سال 2014، زندگی نادیای بیست و یک ساله برای همیشه تغییر کرد. نیروهای داعش، مردم روستای محل زندگی نادیا را به خاک و خون کشیدند: مردان اعدام شدند و زنان را به عنوان برده های جنسی به اسارت گرفتند. شش برادر نادیا و اندکی بعد، مادرش نیز کشته شدند و اجسادشان، در گورهایی دسته جمعی انداخته شد. نادیا به موصل آورده شد و به همراه هزاران دختر ایزدی، در تجارت برده فروشی داعش قرار گرفت. نادیا و سایر دختران، در این جهنم روی زمین، هر روز مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار می گرفتند. نادیا درنهایت موفق شد که از دست اسیرکنندگان خود بگریزد و به خانه ی خانواده ای مسلمان پناه آورد. فرزند ارشد این خانواده، جان خود را به خطر انداخت تا نادیا را به شکلی مخفیانه به جایی امن برساند.

کتاب آخرین دختر


ویژگی های کتاب آخرین دختر

نادیا مراد برنده جایزه نوبل صلح در سال 2018

نادیا مراد
نادیا مراد، زاده ی سال ۱۹۹۳، دختری از اقلیت ایزدی کوردی، اهل روستای کوجو در سنجار واقع در استان موصل است. داعش بعد از اشغال روستای کوجو، بسیاری از اهالی و مادر و ۶ برادر نادیا را به قتل رساند. نادیا سپس ربوده شد و در مدت اسارتش مورد انواع شکنجه و آزارها از جمله تجاوز جنسی قرار گرفت. او توانست بعد از مدتی از چنگ داعش فرار کرده و خودش را به مکانی امن برساند. نادیا سپس به آلمان منتقل شد و تحت معالجه قرار گرفت. او در اروپا در مصاحبه های تلویزیونی و ملاقات های دیپلماتیک بسیاری از جمله در شورای امن...
نکوداشت های کتاب آخرین دختر
A testament to the human will to survive.
گواهی بر اراده ی انسان برای بقا.
Barnes & Noble

A love letter to a lost country, a fragile community, and a family torn apart by war.
نامه ای عاشقانه به کشوری از دست رفته، اجتماعی شکننده و خانواده ای از هم پاشیده توسط جنگ.
Amazon Amazon

Fascinating.
شگفت انگیز.
Vulture

قسمت هایی از کتاب آخرین دختر (لذت متن)
داعشی ها به روستا حمله کردند و گفتند باید اسلام بیاورید. پنج روز در روستا مهلت دادند و در این پنج روز ما در محاصره آن ها بودیم. روز پنجم اعلام کردند که همه در مدرسه روستا جمع شویم. مدرسه دو طبقه بود و آن ها زنان و بچه ها را به طبقه بالا فرستادند و مردها را در حیاط مدرسه جمع کردند. ما از پنجره نگاه می کردیم که مردان را به صف کرده و پسربچه های نابالغ را به گوشه ای فرستاده بودند. بعد، صدای رگبار گلوله بود و جنازه هایی که یکی یکی نقش زمین می شدند. خون حیاط مدرسه را پر کرد و زنانی که در طبقه بالا حبس بودند، شیون می کردند؛ جلوی چشمم دیدم که ۶ برادرم، خواهرزاده و برادرزاده هایم و عزیزانم یکی یکی کشته می شوند. تعداد کشته های آن روز به بیش از چهار هزار نفر رسید و بعد همه زنان باقیمانده را داعش به اسارت گرفت.

همه دختران جوان و حتی کودک را گروه گروه کردند و من به همراه ۱۵۰ زن دیگر به موصل برده شدیم. از همان لحظه، حتی در طول مسیر هم مورد آزار و اذیت قرارمان دادند. بعد در ساختمانی اسکان داده شدیم که پیش از ما زنان دیگری هم به آنجا آورده شده بودند. در آنجا توهین ها، آزارها و بی حرمتی ها به اوج رسید. هر کداممان را چند بار خرید و فروش می کردند، بچه ها مثل هدیه، دست به دست می شدند و ما هم از دست یک گروه متجاوز به دست گروهی دیگر می افتادیم.

می خواهم آخرین دختری باشم که داستانی این چنینی دارد.