چون در دوران کودکی چیزی نیاموخته بود لاجرم چیزی هم از تعصبات و اوهام نمی دانست؛ و چون قوه دراکه او بر اثر تعالیم غلط کژی نیافته بود همچنان راست و مستعد به جا مانده بود. او اشیاء را همچنان که هستند می دید و حال آنکه ما بر اثر افکاری که در کودکی به مغزمان فرو می کنند اشیاء را غیر از آنچه هستند می بینیم.
به جای نظریه پردازی درباره ی کار، کار را عملا آغاز کنیم و این تنها راه قابل تحمل کردن زندگی است.
طی این مدت، یکصد بار تصمیم به خودکشی گرفته ام، اما باز زنده بودن را دوست می دارم. این ضعف ننگ آلود یعنی تمایل به زنده ماندن، شاید زیان بارترین تمایلات بشر باشد.