کتاب آندروماک

Andromaque
کد کتاب : 1284
مترجم :
شابک : 978-964-243-059-8
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 112
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1667
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

جزو فهرست برترین نمایشنامه های گاردین

معرفی کتاب آندروماک اثر ژان راسین

نمایشنامه‌ی آندروماک به توصیف پیوندهای مخرب میان عشق و خشونت می پردازد و نشان می دهد چگونه چهار شخصیت اصلی داستان تلاش می کنند تا از طریق حقه بازی و تهدید، یکدیگر را به نابودی بکشانند. آندروماک، بیوه ی یکی از قهرمانان ارتش تروآ به نام هکتور، به همراه پسرش در اپیروس، قلمرو تحت حکومت پادشاه پیروس، زندانی است. پیروس با شاهزاده ای یونانی به نام هرمیون، پیمان ازدواج بسته اما قصد دارد از شر او خلاص شود تا بتواند با آندروماک ازدواج کند. هرمیون هنوز به پیروس علاقه دارد اما خود، معشوقه ی مردی به نام اورستس است که از طرف سایر شهرهای یونان فرستاده شده تا از پیروس درخواست کند که پسر آندروماک را از بین ببرد؛ زیرا یونانی ها هراس دارند که اگر پسر آندروماک به بزرگسالی برسد، برای گرفتن انتقام خون پدرش قیام خواهد کرد و یونان را به زیر سلطه ی خود درخواهد آورد.

کتاب آندروماک

ژان راسین
ژان راسین، زاده ی 22 دسامبر 1639 و درگذشته ی 21 آپریل 1699، نمایشنامه نویس برجسته ی فرانسوی بود.راسین در پیکاردی در خانواده ای از طبقه ی متوسط به دنیا آمد و در دو سالگی مادر و در چهار سالگی پدر خود را از دست داد. او پس از این نزد مادربزرگ و پدربزرگش بزرگ شد و تحصیلات کلاسیک را فرا گرفت. پس از مرگ پدربزرگش در سال 1649، راسین به همراه مادربزرگ خود به صومعه ی پورت رویال رفت. او در مدارس کوچک پورت رویال، آیین ژانسنیوس را که توسط حکومت کاتولیک فرانسه باطل شناخته شده بود، فرا گرفت و به مطالعه ی گست...
نکوداشت های کتاب آندروماک
Racine’s first tragic masterpiece.
اولین شاهکار تراژیک راسین.
Enotes

Dazzling.
خیره کننده.
Barnes & Noble

By a literary genius.
اثری نوشته ی نابغه ای ادبی.
Amazon Amazon

قسمت هایی از کتاب آندروماک (لذت متن)
آری، حال که یاری چنین وفادار را بازیافته ام، گویا تقدیرم چهره دگرگون کرده، بر خشمش افسار زده و ما دو تن را این جا پیش هم آورده. چه کسی فکرش را می کرد که نیازهای من به درگاه خدایان، پیش از هر چیز پیلاد را بر چشمانم آشکار کند، آن هم در این ساحل شوم که امواج مرگ بر صخره هایش می کوبند؟

افسوس! کیست که بداند چگونه سرنوشتی در پی من است؟ عشق به زنی سنگدل مرا به اینجا کشانده. تا فرمان تقدیر چه باشد. نمی دانم این جا در پی زندگی آمده ام یا مرگ.

به یاد دارم زمانی که قلبم غرق پریشانی بود، هرمیون با سخاوت تمام زیبایی افسون کننده اش را بر پیروس ارزانی می کرد، و تو خود می دانی این قلب هنوز شیفته بر آن بود تا با سپردن خود به دست فراموشی، تحقیرهای هرمیون را مجازات کند.