1. خانه
  2. /
  3. کتاب هم رنگ جماعت

کتاب هم رنگ جماعت

3.4 از 1 رأی

کتاب هم رنگ جماعت

The Conformist
انتشارات: دیدآور
ناموجود
260000
معرفی کتاب هم رنگ جماعت
"هم رنگ جماعت" اثر آلبرتو موراویا، رمانی روان‌شناختی و سیاسی است که عمیقا به مضامین قدرت، سرکوب و پیامدهای اطاعت کورکورانه می‌پردازد. این اثر که در سال 1951 منتشر شد، از خلال داستان مردی که برای عادی بودن به هر قیمتی می‌کوشد، زیربنای روانی فاشیسم را واکاوی می‌کند. موراویا با روایتی نافذ، نقدی تیزبینانه بر بزدلی اخلاقی و پذیرش منفعلانه ایدئولوژی‌های سرکوبگر ارائه می‌دهد. این رمان، که بعدا توسط برناردو برتولوچی به فیلمی برجسته اقتباس شد، همچنان یکی از تأثیرگذارترین آثار در ادبیات سیاسی و روان‌شناختی محسوب می‌شود.
مارچلو کلریچی، شخصیت اصلی رمان، مردی است که از دوران کودکی درگیر ترس از تفاوت و میل به انطباق بوده است. حادثه‌ای آسیب‌زا در کودکی‌اش، او را به فردی تبدیل کرده که وسواس شدیدی به «عادی بودن» دارد. او در جست‌وجوی تعلق، به رژیم فاشیستی موسولینی می‌پیوندد و برای اثبات وفاداری خود، مأموریت می‌یابد که از استاد پیشینش، یک روشنفکر ضد فاشیست در تبعید، جاسوسی کند. همراه با همسرش، جولیا-نماد طبقه متوسط مطیع و بی‌چالش-مارچلو به پاریس سفر می‌کند، اما در این مسیر، خود را گرفتار تضادهای اخلاقی، امیال سرکوب‌شده و پرسش‌هایی درباره‌ی هویت واقعی‌اش می‌یابد. هنگامی که لحظه‌ی تصمیم‌گیری فرامی‌رسد، او باید انتخاب کند که آیا همچنان در خدمت سیستمی که او را بلعیده است باقی بماند یا علیه آن قیام کند.
رمان "هم رنگ جماعت" به‌طور عمیق به روان‌شناسی اطاعت و ترس از تفاوت می‌پردازد. مارچلو که از بیگانگی و دیده‌شدن به‌عنوان یک فرد «غیرعادی» هراس دارد، به فاشیسم پناه می‌برد. موراویا نشان می‌دهد که چگونه رژیم‌های توتالیتر از ناامنی‌های شخصی برای تثبیت قدرت خود سوءاستفاده می‌کنند. سرکوب جنسی و بحران هویت نیز در ساختار داستانی رمان نقش مهمی دارند. گذشته‌ی مارچلو، که با تجربه‌ای مبهم و آسیب‌زا با یک مرد مسن گره خورده، بر رفتار و نگاه او به روابط انسانی سایه می‌اندازد. ازدواج او با جولیا نه از عشق، بلکه از میل به امنیت و همرنگی نشأت گرفته است. توهم اراده‌ی آزاد، دیگر مضمون کلیدی داستان است. مارچلو بر این باور است که در حال انتخاب است، اما در واقع، تصمیمات او از ترس و نیازش به تطبیق با جامعه‌ای که از او انتظار تبعیت دارد، نشأت می‌گیرد. رمان نشان می‌دهد که چگونه نظام‌های توتالیتر بر پایه‌ی افرادی مانند او بنا می‌شوند-کسانی که حفظ جایگاه خود را بر مسئولیت اخلاقی ترجیح می‌دهند.
"هم رنگ جماعت" رمانی تکان‌دهنده و عمیقا روان‌شناختی است که مکانیسم‌های سرکوب و سلطه‌ی سیاسی را موشکافی می‌کند. موراویا با تیزبینی، داستان فردی را روایت می‌کند که به امید یافتن امنیت، استقلال و اخلاق خود را فدا می‌کند. این رمان نه‌تنها بازتابی از دوران فاشیسم ایتالیا، بلکه هشداری همیشگی درباره‌ی قدرت اغواگر همنوایی و خطرات پیروی بی‌چون‌وچرا از ایدئولوژی‌هاست. در نهایت، "هم رنگ جماعت" این پرسش را مطرح می‌کند که فردیت در جهانی که اطاعت را مطالبه می‌کند، چگونه می‌تواند زنده بماند؟
درباره آلبرتو موراویا
درباره آلبرتو موراویا
آلبرتو موراویا، زاده ی 28 نوامبر 1907 و درگذشته ی 26 سپتامبر 1990، رمان نویسی ایتالیایی بود.موراویا در رم به دنیا آمد. او در کودکی به بیماری سل استخوانی مبتلا شد و تا بیست سالگی با آن دست و پنجه نرم کرد. موراویا به دلیل بیماری، تحصیلات منظمی نداشت اما وقت خود را با مطالعه می گذراند. او در سال 1941 با الزا مورانته ازدواج کرد و در سال 1962 از او جدا شد. موضوعات اصلی آثار او، جنسیت، بیگانگی و هستی گرایی بود. موراویا می گوید: «در سال 1943 ابلاغی با دستوری محکم و قاطع صادر شد که دیگر به هیچ عنوان نباید بنویسم.» او را وادار کردند برای سینما به عنوان منبع درآمد کار کند: دو نمایشنامه باری کاستلانی بدون امضار نوشت، شلیک هفت تیر و زازا. در طی چهل و پنج روز به عضویت روزنامه کوررادو آلوارو با نام «پوپولودی رما» درآمد. خودش می گوید: «فاشیسم با آلمانی ها بازگشت و من باید فرار می کردم چرا که شناسایی شده بودم و و (از سوی مالاپارته) یعنی در فهرست اسامی ای بودم که باید دستگیر می شدند.» با السامورانته به سوی ناپلی می گریزد ولی موفق نمی شود و مجبور می شود در کلبه ای نزدیک فوندی میان دهقانان به مدت نه ماه به سر برد. او در این باره می گوید: «این دومین تجربه مهم من در زندگی بعد از آن بیماری بود. تجربه ای که به من نیرو بخشید.»
قسمت هایی از کتاب هم رنگ جماعت

مارچلو برای نخستین بار علاوه بر احساس محبت صادقانه ی همیشگی به جولیا، به او احساس ترحم کرد فهمید که هنوز فرصت برای عقب نشینی باقی است و برای گذراندن ماه عسل به جای رفتن به پاریس جایی که باید مأموریت خود را انجام دهد، میتوانند به جای دیگری بروند. پس از آن به وزارتخانه خواهد گفت که از انجام این مأموریت خودداری میکند. اما همان لحظه متوجه شد که چنین چیزی ناممکن است. این مأموریت احتمالا محکم ترین، مسالمت آمیزترین و قاطع ترین گامی بود که میتوانست بردارد تا به طور قطع هم رنگ جماعت شود. ازدواج با جولیا، جشن عروسی مراسم مذهبی، اعتراف و عشای ربانی هم گامهایی در همین راستا بودند اما به نظرش آنها از اهمیت کمتری برخوردار بودند.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب هم رنگ جماعت" ثبت می‌کند