اگر کسی وجود داشته باشد که باید به حالش دل سوزاند، عاشقی است که هرگز طعم بوسه های معشوقه را نچشیده و به خاطر آن آه می کشد؛ و هزاران بار ترحم انگیزتر از او، عاشق بی نوایی است که فقط لحظاتی چند، طعم این بوسه ها را چشیده و بعد برای همیشه از آن محروم مانده است.
احساس داشتن یک دشمن در پیش رو و یک دوست در کنار خود، احساس گرم و لذت بخشی است.
هیچ صفحه ای ارزشمند نیست مگر این که وقتی برگردانده می شود، پشت آن زندگی در جریان باشد و به نحو جدا ناپذیری همه ی صفحه های کتاب را به هم پیوند دهد. قلم را همان لذتی به پرواز در می آورد که ما را به دویدن روی جاده ها وا می دارد.