کتاب سفره آسمانی

The Heavenly Table
کد کتاب : 17073
مترجم :
شابک : 978-6003764330
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 419
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 4 اردیبهشت

«دونالد ری پولاک» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب سفره آسمانی اثر دونالد ری پولاک

کتاب «سفره آسمانی» رمانی نوشته ی «دونالد ری پولاک» است که اولین بار در سال 2016 منتشر شد. در سال 1917، همه چیز برای برادران «جوئت» پس از مرگ پدرشان تغییر می کند. آن ها به سفری مخاطره آمیز به سوی شمال می روند، و از مرداب های متعفن مرز «جورجیا-آلاباما» و همینطور از زندگی زیر سلطه ی مردی بی رحم به نام «تادئوس تاردولر» می گریزند. در جنوب «اوهایو»، کشاورزی سالخورده به نام «فیدلر» و همسرش منتظر بازگشت پسرشان پس از غیبتی کوتاه هستند. «فیدلرها» اما اصلا نمی دانند زندگیشان چگونه قرار است دگرگون شود: زمانی که برادران «جوئت» به شهر می آیند و به ارتکاب جنایت هایی ادامه می دهند که آن ها را به تحت تعقیب ترین افراد در کشور تبدیل کرده است.

کتاب سفره آسمانی

دونالد ری پولاک
دونالد ری پولاک (1954) نویسنده‌ی آمریکایی است که در سال 2008 و در 54 سالگی، اولین کتابش؛ مجموعه داستانی به نام ناکمستیف (داستان‌های اوهایو) را منتشر کرد. اما شیطان، همیشه رمانی است که با چاپ آن در سال 2011ری‌پولاک را به شهرت رساند و نام او را بر سر زبان‌ها انداخت.
نکوداشت های کتاب سفره آسمانی
Like a hybrid masterwork of Quentin Tarantino and Flannery O'Connor.
مانند شاهکاری ترکیبی از «کوئنتین تارانتینو» و «فلانری اوکانر».
Dallas Morning News

A smart and complicated story.
داستانی هوشمندانه و پیچیده.
NPR NPR

Compulsively readable.
فوق العاده خواندنی.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب سفره آسمانی (لذت متن)
سال 1917 بود و یکی از آن تابستان های نفرت انگیز داشت بساطش را در مرز «جورجیا» و «آلاباما» جمع می کرد. «پرل جوئت» پیش از طلوع آفتاب پسرانش را با صدایی نخراشیده که بیشتر به صدای حیوان می مانست تا انسان، بیدار کرد.

هر سه پسر، بی صدا از جایشان برخاستند و مشغول پوشیدن لباس های کثیفشان شدند که هنوز از عرق کار دیروز، نمناک بود. یک موش ژولیده و زخم و زیلی به سرعت از لوله ی بخاری بالا رفت و کمی خاک و شن ریخت توی میله های سرد بخاری.

مهتاب از شکاف های در و دیوارهای چوبی افتاده بود روی زمین خاکی و قرمز خانه. سقف خانه آنقدر کوتاه بود که نزدیک بود سر جوان ها بخورد به سقف.