کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من

Aus meiner Kindheit und Jugendzeit
کد کتاب : 19997
مترجم : مریم والا
شابک : 978-6007033593
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 96
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1925
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

برنده جایزه نوبل صلح 1952

معرفی کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من اثر آلبرت شوایتزر

در کتاب خطراتی از کودکی و نوجوانی من که یک کتاب جذاب زندگینامه ای است ، آلبرت شواینزر، نویسنده ی آن، از نوزده سال حضور خود در منطقه ی آلزاس علیا و کشف های جوانی خود از دین ، موسیقی و الهام بخشی دوستی می گوید. حتی از همان دوران کودکی او آثاری از آنچه که بعدا به "احترام به زندگی" در او تبدیل شد وجود داشت: او می نویسد که در دوران کودکی به دلیل دردی که از کارش به کرم ها و ماهی ها تحمیل کرده می کرده ، توانسته چندین همراهش را از رفتن به ماهیگیری منصرف کند. شواینزر حتی ناراحتی خود را از این که فهمیده بود خودش غذا یا لباس بهتری از آنچه دیگران در اطرافش دارند دارد نیز توصیف می کند. خاطرات دوران کودکی و جوانی شواینزر بینشی شگفت انگیز از سفر کودکی دکتر شواینزر ارائه می دهد. سفری که سرانجام او را به سمت خدمت پزشکی در کشورهای مستعمرات آفریقا سوق داد.
نیویوکر در مورد کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من چنین نوشته است:
"دکتر شواینزر داستان خود را با صراحت و سادگی بیان می کند ، و گرچه بسیاری وقت ها به خود را به عنوان یک جوان جدی تلنگرهای شوخ طبعانه ای می زند، اما به آن جوان احترام می گذارد ، و با دلیل احترام می گذارد"
کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من در سال 1952 موفق به کسب جایزه ی نوبل صلح می شود. این کتاب توسط مریم(تارا) والا و علی رضاقلی ترجمه شده استو نشر آمه نیز آن را منتشر کرده است

کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من

آلبرت شوایتزر
آلبرت شوایتزر (به آلمانی: Albert Schweitzer) ‏(۱۴ ژانویه ۱۸۷۵ – ۴ سپتامبر ۱۹۶۵) پزشک، فیلسوف، عالم الهیات پروتستانیسم و موسیقی‌دان آلمانی بود. وی در سال ۱۹۲۸ برندهٔ جایزه ادبی گوته و در سال ۱۹۵۲ جایزه صلح نوبل شد.آلبرت شوایتزر در روز ۱۴ ژانویه سال ۱۸۷۵ در کایزرسبرگ، منطقه‌ای آلمانی‌زبان که پس از جنگ جهانی اول به دست کشور فرانسه افتاد به دنیا آمد. او کودکی خود را در یکی از روستاهای گونسباخ که پدرش در آن‌جا کشیش بود گذراند. وی به موسیقی علاقهٔ فراوان نشان داد و در ...
دسته بندی های کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من
قسمت هایی از کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من (لذت متن)
«... اگر عشق من ثمری نمی دهد، بدان سبب است که هنوز عشق به اندازه کافی در من نیست. اگر عشق من در برابر عدم صداقت و ریایی که دور و بر مرا گرفته ناتوان است، به این علت است که من به اندازه کافی صادق نیستم. اگر می بینم که چگونه هنوز بدخواهی و شرارت، همچنان به بازی غم انگیز خود ادامه می دهند، بدان معناست که هنوز تنگ نظری و حسد را کاملا از خود نرانده ام. اینکه چرا صلح دوستی من بد فهمیده شده و مورد تمسخر واقع می شود، به این دلیل است که در من هنوز صلح دوستی به اندازه کافی نیست...».

زمانی که به گونس باخ آمدیم، کودک ضعیف البنیه ای بودم. برای مراسم تحلیف پدرم، مادرم تا آن جا که توانسته بود مرا در لباسی سپید با بندینکهای رنگین آراسته بود، اما این آراستگی موجب آن نشده بود که زنان کشیشانی را | که از اطراف آمده بودند، به تحسین یک پسربچه ی نحیف و زردچهره وا دارد. | در این حال، آنها برای طبیعی جلوه دادن این موقعیت ناخوشایند، متوسل به | کلماتی شدند که مادرم را مستأصل به اتاق خواب کشاند تا در آنجا فراوان اشک بریزد. او این ماجرا را بارها برایم تعریف کرد.

از دوران آغازین کودکی ام نیز به خاطر می آورم که چگونه برای نخستین بار، آگاهانه از خود شرمگین شدم. پیراهن کوچکی به تن داشتم و روی سه پایه ای در حیاط نشسته بودم، پدرم در باغ با شانهی کندو ور میرفت. حشرهی کوچک زیبایی روی دستم نشسته بود و در حالی که به این ور و آنور میپرید، موجب شادمانی من میشد، ناگهان شروع به جیغ کشیدن کردم. زنبور عسل برای گرفتن حق خود از آقای کشیش که شانه های پر شده از عسل را از کندویش برداشته بود، پسرک کشیش را نیش زده بود. به دنبال جیغ من، تمام اهالی خانه به سویم دویدند؛ در حالی که دلشان برایم بسیار سوخته بود. پرستارم در حالی که مرا در آغوش گرفته بود سعی می کرد با بوسه آرامم کند