کتاب با هم همین و بس

Hunting and Gathering
کد کتاب : 1351
مترجم :
شابک : 978-964-209-219-2
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 600
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

با هم بودن همه چیز است
Hunting and Gathering
کد کتاب : 3452
مترجم :
شابک : 9786008392064
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 576
سال انتشار شمسی : 1396
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : ---

با هم بودن
Hunting and Gathering
کد کتاب : 3451
مترجم :
شابک : 978-6002532527
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 596
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2004
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب با هم همین و بس اثر آنا گاوالدا

کتاب با هم همین و بس، رمانی نوشته ی آنا گاوالدا است که نخستین بار در سال 2004 وارد بازار نشر شد. نویسنده ی توانای فرانسوی، آنا گاوالدا، با داستان های جذاب و به یاد ماندنی خود، جلایی تازه به جهان ادبیات بخشیده است. او در این رمان بسیار موفق و پرفروش، داستان چهار شخصیت در پاریس را روایت می کند که دست سرنوشت، تار و پود زندگی آن ها را به هم گره زده است. هنرمندی تهیدست، همسایه ای خجالتی و اشرافی، همخانه ای مغرور اما بااستعداد و مادربزرگی فراموش شده، این گروه چهار نفره ی عجیب و زخم خورده را تشکیل می دهند. کتاب با هم همین و بس به انسان هایی می پردازد که بدون هم، هیچ امیدی ندارند اما با یکدیگر شاید بتوانند در مقابل تمام دنیا بایستند.

کتاب با هم همین و بس


ویژگی های کتاب با هم همین و بس

از رمان های پرفروش اروپا

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 2007 ساخته شده است.

آنا گاوالدا
آنا گاوالدا، زاده ی 9 دسامبر 1970، رمان نویس و معلم فرانسوی است.گاوالدا از همسر خود جدا شده، دو فرزند دارد و در نزدیکی پاریس زندگی می کند. او علاوه بر نوشتن رمان، با مجله ی Elle نیز همکاری دارد.در سال 2007، سه کتاب آنا گاوالدا مجموعا به فروشی بیش از 3 میلیون نسخه تنها در فرانسه دست یافتند..
نکوداشت های کتاب با هم همین و بس
A charmer anchored by breezy and poignant storytelling.
اثری جذاب با داستانی روح بخش و گزنده.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A charming account of achieving happiness against the odds.
شرحی گیرا از رسیدن به خوشبختی در شرایطی نامحتمل.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

An immensely appealing story.
داستانی فوق العاده دلپذیر.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب با هم همین و بس (لذت متن)
پولت با خودش حرف می زد، مرده ها را خطاب قرار می داد و برای زنده ها دعا می کرد. با گل ها حرف می زد، با کاهوها، چرخ ریسک ها و با سایه ی خودش. پولت عقلش را از دست داده بود و دیگر حساب روزها را نداشت. آن روز چهارشنبه بود، روز خرید. ایون از ده سال پیش هر هفته می آمد دنبالش و چفت دروازه را غرولندکنان باز می کرد: «آخر این دیگر چه بدبختی ای است.» بله، پیر شدن بدبختی است، تنها ماندن بدبختی است، دیر رسیدن به فروشگاه و پیدا نکردن چرخ دستی نزدیک صندوق بدبختی است... ولی کسی در باغچه نبود. ایون کم کم داشت نگران می شد. رفت پشت خانه، صورتش را چسباند به شیشه ی پنجره و دست هایش را حائل چشم هایش کرد تا ببیند پشت پرده ی این سکوت چه خبر است.

«کامی؟» آیا او خواب بود؟ آیا داشت تظاهر به خواب می کرد؟ به هر حال جوابی نداد. «من بودن در کنار تو رو دوست دارم.» لبخندی محو بر لبانش نقش بست. آیا داشت رویا می دید؟ آیا خواب بود؟ چه کسی می داند؟

چیزی که باعث می شود آدم ها در کنار هم زندگی نکنند، حماقتشان است نه تفاوت هایشان.