کتاب خاطرات زمستان

Winter Journal
  • 35,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: افق افق
    نویسنده:
کد کتاب : 3834
مترجم :
شابک : 9789643698676
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 196
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب خاطرات زمستان اثر پل استر

کتاب خاطرات زمستان، اثری نوشته ی پل استر است که نخستین بار در سال 2012 منتشر شد. در روز 3 ژانویه ی سال 2011، درست یک ماه قبل از تولد شصت و چهار سالگی پل استر، این نویسنده ی شناخته شده اولین بخش از کتاب خاطرات زمستان را به رشته ی تحریر درآورد؛ کتابی غیرمعمول و بسیار دلنشین که پرداختی به زندگی خودش و چگونگی تغییرات بدنش در طول سال های مختلف است. استر با روایت لذت ها و رنج ها، فراز و نشیب های سال های نوجوانی و زندگی زناشویی، و پرداختن به شیوه ی زندگی خود که درنهایت او را به نویسنده ای تحسین شده در سطح بین الملل تبدیل نمود، ما را در سفری جذاب و آموزنده از دوران کودکی تا آستانه ی سالخوردگی با خود همراه می کند و خاطراتش را با ما سهیم می شود.

کتاب خاطرات زمستان

پل استر
پل استر، زاده ی 3 فوریه ی 1947، نویسنده ای آمریکایی است. استر پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه کلمبیا در سال 1970، به پاریس رفت و به ترجمه ی آثار ادبی فرانسوی روی آورد. او از زمان بازگشت خود به آمریکا در سال 1974، کتاب های شعر، مقاله و رمان های متعددی را به چاپ رسانده است. آثار پل استر به بیش از چهل زبان ترجمه شده اند.
نکوداشت های کتاب خاطرات زمستان
A moving and highly personal meditation on the body, time, and language.
تأملی تکان دهنده و بسیار شخصی بر بدن، زمان و زبان.
Amazon Amazon

Captivating. Readers will not be disappointed.
مسحورکننده. مخاطبین ناامید نخواهند شد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A profoundly beautiful book.
کتابی عمیقا زیبا.
Washington Post Washington Post

قسمت هایی از کتاب خاطرات زمستان (لذت متن)
خیال می کنی این چیزها هرگز دامن گیرت نخواهند شد، که ممکن نیست چنین شود، که تو تنها آدم دنیا هستی که هیچ کدام از این بلاها سرش نمی آید، و آن وقت یکی یکی همه ی آن ها برایت اتفاق می افتد، درست همان طور که بر همه ی آدم های دیگر نازل می شود. وقتی از تختخواب پایین می آیی و به طرف پنجره می روی، کف پاهای برهنه ات سرمای کف اتاق را احساس می کند. تو شش ساله ای. بیرون برف می بارد و شاخه های درختان حیاط خلوت را سفید می کند.

پاهای برهنه ات بر کف سرد اتاق وقتی از تختخواب بلند می شوی و به طرف پنجره می روی. تو شصت و سه سال داری. بیرون، هوا خاکستری رو به سفید است و خورشید دیده نمی شود. از خودت می پرسی: چند صبح دیگر باقی مانده؟ دری بسته شد. در دیگری باز شده. تو به زمستان زندگی وارد شده ای.

ده ساله بودی و از آن هنگام تا جایی که می توانستی با کسی در نمی افتادی، اگرچه گهگاه ناگزیر در زد و خوردها شرکت می کردی، دست کم تا سیزده سالگی که عاقبت پی برده بودی با کوبیدن زانو به میان پای هر پسری می توانی در هر زد و خوردی برنده شوی، با کوبیدن زانو با تمام قوا به همانجا و به همین سادگی ظرف چند ثانیه جنگ تمام می شود. به زودی همه می گفتند «حریف کثیفی» هستی، که شاید تا حدودی درست بود، اما گزینش این شیوه در زد و خورد تنها به این خاطر بود که مایل نبودی بجنگی و پس از یکی دوبار، شرح این رفتار بر سر زبان ها افتاد و دیگر کسی نمی خواست با تو بجنگد. سیزده ساله بودی و برای همیشه از رینگ کناره گیری کرده بودی.