1. خانه
  2. /
  3. کتاب وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی

کتاب وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی

3.4 از 1 رأی

کتاب وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی

L"automa
انتشارات: نیلا
٪10
20000
18000
معرفی کتاب وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی
«وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی»، نمایشنامه‌ای کمتر شناخته‌شده اما از نظر فکری تأثیرگذار از نویسنده ایتالیایی آلبرتو موراویا است؛ نویسنده‌ای که بیشتر با رمان‌های روان‌شناختی و اگزیستانسیالیستی‌اش چون «دنباله‌رو» و «تحقیر» شناخته می‌شود. این اثر که در میانه قرن بیستم نوشته شده، به واکاوی بیگانگی انسان مدرن، ماشینی شدن روابط انسانی، و بحران هویت در جهانی می‌پردازد که هر روز بیش از پیش در سلطه فناوری، بوروکراسی و گسست‌های عاطفی قرار می‌گیرد.
در این نمایشنامه نیز موراویا همان مسیر همیشگی‌اش را دنبال می‌کند: آمیختن پرسش‌های فلسفی با تنش‌های دراماتیک و خلق تجربه‌ای تئاتری که هم ذهن را درگیر می‌کند و هم عاطفه را.
نمایشنامه بر محور شخصیتی شکل می‌گیرد که رفتارش به‌گونه‌ای نگران‌کننده خودکار شده است: پیش‌بینی‌پذیر، سرد و تهی از عواطف. روایت در فضایی مینیمال و بالینی جریان دارد و از طریق دیالوگ‌هایی میان شخصیت اصلی و اطرافیانش-مانند شریک زندگی، همکار، پزشک یا حتی شخصیتی دیگر که خود ماشینی است-پیش می‌رود. تماشاگر در عین دیدن کشمکش‌های بیرونی، شاهد گسست درونی تدریجی شخصیت نیز هست: آگاهی (یا انکار) روزافزون از اینکه انسانیتش در حال زوال است.
موراویا با حذف کنش‌های زیاد و صحنه‌پردازی‌های پرزرق‌وبرق، تمرکز را بر زبان و حرکت روانی می‌گذارد. زمان در این نمایشنامه سیال است؛ گذشته و حال در هم می‌پیچند و به سردرگمی شخصیت و گم‌گشتگی ذهنی او دامن می‌زنند.
در مرکز نمایشنامه، دغدغه‌ی ازبین‌رفتن انسانیت در زندگی مدرن قرار دارد؛ اینکه چگونه نهادها، نقش‌ها و عادت‌ها می‌توانند افراد را از اصالت، خودانگیختگی و توان احساس کردن تهی کنند. شخصیت اصلی به نمادی از فرد مدرن بدل می‌شود-فردی که در تلاش برای انطباق با هنجارها یا فرار از آسیب‌پذیری، توانایی تجربه‌ و انتخاب را از دست داده است. هویت نیز یکی دیگر از مضامین کلیدی است: وقتی اراده، خواست و خودآگاهی رو به افول می‌گذارد، چه چیزی از "فردیت" باقی می‌ماند؟ نمایشنامه این پرسش را پیش می‌کشد که آیا می‌توان هنوز از هویت سخن گفت، وقتی اعمال و تصمیم‌ها نه از درون، بلکه از بیرون برنامه‌ریزی می‌شوند. انزوا و شکست ارتباط نیز در متن برجسته‌اند. با وجود حضور دیگران، شخصیت اصلی توان ارتباط واقعی ندارد. زبان در اینجا هم به‌مثابه پل و هم دیوار عمل می‌کند-دیالوگ‌هایی که به دور معنا می‌چرخند اما هرگز به آن نمی‌رسند. این وضعیت، بازتاب نگرانی گسترده‌تری درباره بیگانگی وجودی و محدودیت زبان برای بیان حقیقت درونی انسان است.
«وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی» تأملی تئاتری است درباره معنای انسان بودن در جهانی که روزبه‌روز غیرشخصی‌تر و ماشینی‌تر می‌شود. موراویا با همان دقت اخلاقی و بینش روان‌شناختی آشنایش، نمایشنامه‌ای خلق کرده که با هر کسی که با روزمرگی، بی‌تفاوتی یا ترس از انجماد عاطفی درگیر است، هم‌دلی می‌کند. هرچند این نمایشنامه کمتر از رمان‌های موراویا اجرا شده یا مورد توجه قرار گرفته، اما همچنان کاوشی ژرف و تکان‌دهنده است در مرز باریک میان انسان و ماشین-میان زیستن و صرفا عمل کردن.
درباره آلبرتو موراویا
درباره آلبرتو موراویا
آلبرتو موراویا، زاده ی 28 نوامبر 1907 و درگذشته ی 26 سپتامبر 1990، رمان نویسی ایتالیایی بود.موراویا در رم به دنیا آمد. او در کودکی به بیماری سل استخوانی مبتلا شد و تا بیست سالگی با آن دست و پنجه نرم کرد. موراویا به دلیل بیماری، تحصیلات منظمی نداشت اما وقت خود را با مطالعه می گذراند. او در سال 1941 با الزا مورانته ازدواج کرد و در سال 1962 از او جدا شد. موضوعات اصلی آثار او، جنسیت، بیگانگی و هستی گرایی بود. موراویا می گوید: «در سال 1943 ابلاغی با دستوری محکم و قاطع صادر شد که دیگر به هیچ عنوان نباید بنویسم.» او را وادار کردند برای سینما به عنوان منبع درآمد کار کند: دو نمایشنامه باری کاستلانی بدون امضار نوشت، شلیک هفت تیر و زازا. در طی چهل و پنج روز به عضویت روزنامه کوررادو آلوارو با نام «پوپولودی رما» درآمد. خودش می گوید: «فاشیسم با آلمانی ها بازگشت و من باید فرار می کردم چرا که شناسایی شده بودم و و (از سوی مالاپارته) یعنی در فهرست اسامی ای بودم که باید دستگیر می شدند.» با السامورانته به سوی ناپلی می گریزد ولی موفق نمی شود و مجبور می شود در کلبه ای نزدیک فوندی میان دهقانان به مدت نه ماه به سر برد. او در این باره می گوید: «این دومین تجربه مهم من در زندگی بعد از آن بیماری بود. تجربه ای که به من نیرو بخشید.»
دسته بندی های کتاب وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی
مقالات مرتبط با کتاب وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
آثار کلاسیک کوتاه، فرصتی برای آشتی با کتاب خواندن
ادامه مقاله
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»

در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی" ثبت می‌کند