از خود می پرسم که آیا در طول زندگی ام حتی یک دقیقه برای خودم زندگی کرده ام. در هر ساعت روز، جمعیتی کنار من جمع هستند. در این کشور، این سرگرمی مورد علاقه ی اشراف است. نگاه کنید: دفین دارد شکلات صبحانه اش را می خورد! نگاه کنید: دفین دارد موهایش را درست می کند و خودش را آرایش می کند! این جا خیلی از رنگ قرمز استفاده می کنند. در وین، ما اصلا از این رنگ استفاده نمی کردیم. از وقتی به این جا آمده ام، حتی یک جوراب هم خودم پایم نکرده ام و یا حتی کمربندم را هم خودم نبسته ام. همه ی کارها را برایم انجام می دهند. مادر این را قبول نمی کرد. اما خوب، آداب و رسوم این جا چنین است!
ز پلکانی که «پلکان ملکه» نامیده می شود، به اتاقم می روم. اولین جایی که داخل آن می شوم، اتاق نگهبانان است. سپس یک سالن بزرگ است که معمولا روزها، درباریان در آن جمع می شوند. خانم آداب و رسوم، عاشق این است که دم در بیاید و بگوید که چه کسی در چه ساعتی می خواهد به ملاقات من بیاید، یا این که با من کارت بازی کند. سالن بعدی اتاق من است. تقریبا بیشتر روزم را در حالی که خدمتکاران و ندیمه ها دورم جمع هستند، در آن جا می گذرانم. اتاق خوابم را از همه ی اتاق های دیگرم بیشتر دوست دارم و اگر می شد که بیشتر وقتم را در آن جا بدون حضور حتی یکی از این ندیمه ها بگذرانم، دیگر عالی می شد. سقف اتاق فوق العاده است. بوشر، نقاش معروف، آن را نقاشی کرده است. مثل یک آسمان زیبای طلاکوب است، یک پارچه طلایی رنگ.