کتاب دوازده صندلی

The Twelve Chairs
کد کتاب : 13832
مترجم :
شابک : 978-9642093144
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 480
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1927
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب دوازده صندلی اثر ایلیا ایلف

نزدیک 100سال از انتشار این رمان در روسیه می گذرد اما هنوز این رمان در فهرست آثار پرطرفدار است و در تیراژهای بالا چاپ می شود. همچنین برخی از تکیه کلام های قهرمان داستان تبدیل به ضرب المثل شده است.
رمان دوازده صندلی اثر ایلیا ایلف و یوگنی پتروف به همت نشر ماهی به چاپ رسیده است. ایلف و پتروف را در تاریخ ادبیات روسیه، باید یک نویسنده به شمار آورد؛ زیرا آن ها شهرت ادبی خود را مدیون آثاری هستند که هردو با هم و با همین امضا نوشته اند.

دو رمان آن ها، دوازده صندلی و گوسالۀ طلایی، پس از گذشت بیش از نود سال، همچنان جزء پرخواننده ترین آثار طنز ادبیات روسیه اند. قهرمان اصلی این دو رمان، آستاپ بندر، نیز از محبوب ترین قهرمانان ادبی روسیه به شمار می رود و مجسمه اش در بسیاری از شهرهای این کشور خودنمایی می کند و تکیه کلام ها و گفته هایش در میان مردم، ضرب المثل شده است. در کوچه و خیابان، عباراتی چون «به قول بندر…»، «اگر بندر این جا بود…»، «اگر مثل بندر فکر کنیم…» فراوان به گوش می رسد.

دوازده صندلی در سال ۱۹۲۸منتشر شد. پس از انتشار این رمان، باوجود آنکه شخصیت های سرشناسی چون ولادیمیر مایاکوفسکی، آن را ستودند، مقامات شوروی با واکنش سرد خود، سبب سانسور بسیاری از بخش های آن شدند. سانسور این اثر در طول ده سال بعد، ادامه یافت و هربار کامل تر می شد، تا جایی که در برخی چاپ ها، حجم کتاب به یک سوم حجم اصلی رسید و اکثر منتقدان وابسته به حکومت، پس از مشاهدۀ استقبال خوانندگان، کوشیدند اثر را حامی رژیم کمونیستی معرفی کنند؛ اما این رمان اجتماعی را باید فراتر از چهارچوب های سیاسی دانست. این دو نویسنده هیچ گاه در آثارشان، آشکارا با نظام کمونیستی مخالفت نمی کنند، ولی هرجا هم به جلوه هایی منفی از آن می رسند، از به تصویر کشیدنش ابایی ندارند.

این رمان، در قالبی طنز، تصویری از اتحاد جماهیر شوروی در سال های نخستین شکل گیری اش ارائه می دهد و کاغذبازی های بی معنا و زیان آور، شعارها و تبلیغات خشک اندیشانه و ابلهانه و در یک کلام سترونی اندیشه در این دوران را به باد انتقاد می گیرد.

کتاب دوازده صندلی

قسمت هایی از کتاب دوازده صندلی (لذت متن)
زن فالگیر مطمئن بود که حتما همین طور است. به نظر می رسید طوطی تنبان قرمز هم همین نظر را دارد. او با چشم های گرد و خردمندش به پالیسوف نگاه می کرد. انگار می گفت: «به من تخمه بده تا همه چیز را برایت تعریف کنم. تو فرماندار می شوی، ویکتور. همه ی تعمیرکارها زیر دستت خواهند بود. در عوض، سرایدار ساختمان شمارۀ ۵ تا ابد همان سرایدار بی فرهنگ و پرمدعا باقی می ماند.»

و به این ترتیب پالیسوف دست به کار شد. در فواصل منظم، به دیدار اعضای انجمن مخفی خیش و شمشیر می رفت، به ویژه مالک محافظه کار تعاونی شیرینی پزی ادسا: نان قندی های مسکو، جناب کیسلیارسکی. چهرۀ کیسلیارسکی با دیدن پالیسوف سیاه می شد. حرف های او دربارۀ لزوم دست زدن به عمل هم نان قندی پز ترسو را به مرز جنون می رساند.