کتاب هیچ وقت خانواده ای داشته ای؟

Did You Ever Have a Family
کد کتاب : 653
مترجم :
شابک : 978-600-7141-83-0
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 288
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

جزو لیست پرفروش های نیویورک تایمز

معرفی کتاب هیچ وقت خانواده ای داشته ای؟ اثر بیل کلگ

رمان هیچ وقت خانواده ای داشته ای، رمانی به یاد ماندنی و جذاب اثر بیل کلگ است که به زیباترین شکل ممکن، امید، بخشش و انسانیت را به تصویر می کشد. وقتی که حادثه ای شوکه کننده، جان تمام اعضای خانواده ی جون راید را در آستانه ی ازدواج دخترش می گیرد، زندگی او در یک لحظه کاملاً دگرگون می شود. جون، تنها و بدون مقصد به دل جاده می زند و از شهر کوچک محل زندگی اش در کنتیکات دور می شود. با پیشروی داستان، جون به انجمنی می پیوندد که اعضایش به شکل های مختلف، حادثه ای تراژیک را در زندگی شان تجربه کرده اند. زندگی هر کدام از این شخصیت ها با آشکار شدن حقیقت درباره ی گذشته شان تغییر می کند و هر یک به شیوه ی خود با مشکلات زندگی مواجه خواهد شد.

کتاب هیچ وقت خانواده ای داشته ای؟

بیل کلگ
ویلیام رابرت بیل کلگ، نویسنده ی آمریکایی است.کلگ در شهر شارون واقع در ایالت کنتیکات بزرگ شد. او دو خواهر و یک برادر دارد.کلگ پس از سپری کردن دوران مدرسه به کالج واشنگتن رفت و از این کالج فراغ التحصیل شد. او در سال 2013 با ون اسکات، مدیر ارتباطات شبکه ی سی ان ان ازدواج کرد.کلگ به اصرار یکی از دوستانش در سال 1993 وارد عرصه ی انتشارات شد و همین اتفاق، او را به نویسندگی و کار در حوزه ی انتشار کتاب علاقه مند ساخت.
نکوداشت های کتاب هیچ وقت خانواده ای داشته ای؟
One of the year's most hotly anticipated books.
یکی از مورد انتظارترین کتاب های سال.
Shelf Awareness Shelf Awareness

This mesmerizing novel is deeply inspiring.
این رمان مسحورکننده، عمیقا الهام بخش است.
Booklist Booklist

A moving, clever novel.
رمانی تکان دهنده و هوشمندانه.
Times Times

قسمت هایی از کتاب هیچ وقت خانواده ای داشته ای؟ (لذت متن)
اعتقاد قلبی دارم که ما باید ادامه دهیم و نقشمان را بازی کنیم. حتی اگر آن نقش، از سرفه مردن به خاطر سیگار یا منفجر شدن در خانه ای هنگامی که مادرتان تماشایتان می کند، باشد.

خنده دار است که آدم فکر می کند مردم، این شکلی یا آن شکلی هستند و اغلب اوقات هم معلوم می شود که این قضاوت، کاملا غلط بوده است.

چرا فقط وقتی کار از کار گذشت، آدم معنای چیزها را می فهمد؟