1. خانه
  2. /
  3. کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران

کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران

3.7 از 1 رأی

کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران

We had fallen in the Gardaneye-Heyran
انتشارات: نیماژ
٪15
100000
85000
معرفی کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران
«افتاده بودیم در گردنه‌‌ی حیران» مجموعه داستانی شامل دوازده داستان کوتاه و نوشته‌ی حسین لعل بذری است. از این مجموعه داستان در سی‌وهفتمین جایزه‌ی ملی کتاب ایران و همچنین دوازدهمین دوره جایزه‌ی ادبی جلال آل احمد تقدیر شده است.
داستان‌های این مجموعه مستقل از هم هستند و هرکدام موضوع و شخصیت‌هایی جداگانه، اما ویژگی‌های مشترکی دارند. همه‌ی داستان‌ها فضایی عینی و ملموس دارند و بنابراین در چنین فضایی شخصیت‌ها به خوبی پرداخت ‌شده‌اند و خواننده آن‌ها را باور می‌کند. موقعیت‌های داستانی برای خواننده آشنا هستند و شخصیت‌ها را انگار بارها و بارها در جهان واقع دیده است. آن‌چه داستان‌های این کتاب را جالب و متفاوت می‌کند این است که این جهان واقعی را با عالم وهم و خیال درهم می‌آمیزد. شخصیت‌ها گاهی در فهم واقعیت اطراف خود دچار مشکل می‌شوند.
تقریبا نقطه‌ شروع همه‌ی داستان‌های این مجموعه، نوعی فقدان است و سمت‌وسوی زندگی شخصیت‌ها را همین فقدان مشخص می‌کند. این فقدان گرچه نشان‌دهنده‌ی ارزش روابط انسانی است، اما هرگز نقطه‌ی امیدی برای پیدا کردن چاره‌ای نیست انگار هیچ‌راه برون‌رفتی برای بحران نبودن آدم‌ها وجود ندارد. تنهایی همچون‌ خیابانی یک‌طرفه است که می‌توان به آن وارد شد، اما راه برگشتی وجود ندارد. در داستان «اندوهی دور گردن» فقدان با ادامه‌‌ی روند عادی زندگی آدم‌ها تداخل پیدا می‌کند و شخصیت‌ها را به دام چالشی مدام با فقدان آدمی می‌اندازد که جای خالی‌ او را حتی لحظه‌ای نمی‌شود با چیزی پر کرد. چنین نگاهی را در چند داستان دیگر این مجموعه، نیز می‌توان دید. به‌طور مثال در داستان‌ «پدر کلان»، نبودن پدربزرگ خانواده، که همه به‌نوعی از حمایت عاطفی‌ او بهره‌مند بوده‌اند، همه‌ اعضای خانواده و به‌خصوص پدر را از هرگونه تصمیم‌گیری باز می‌دارد. حضور پدر خانواده در داستان «تمام مسیر را می‌خوابیم» با تمام اشیای خانه و خاطره‌های تک‌تک اعضای خانواده رقم خورده است. شخصیت‌ها همه‌ی دستاوردهای زندگی خودشان را معطوف به حضور و وجود کسی کرده‌اند که اگر نباشد همه‌چیزشان دگرگون می‌شود.
«گوش ماهی»، «پر سیاوشان»، «افتاده بودیم در گرنه‌ی حیران»، «سطر‌هایی از منقار پرنده‌ای گنگ»، «شیرجه»، «موقوف فراموشی ایام»، «در ذکر حکایت احتضار شیح عبدالواحد اسطیرآبادی»، «نگهبان سوبر» و «رد تیغ ترک غارتگر» عناوین داستان‌های دیگر این مجموعه هستند.
«افتاده بودیم در گردنه حیران» مجموعه داستانی قابل تامل و خواندنی است و انتخابی مناسب برای علاقمندان به داستان‌های کوتاه فارسی.
ویژگی های کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران
  • شایسته تقدیر جایزه ی جلال آل احمد 1398
قسمت هایی از کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران

بگذار فکر کنم پری سیما. از کی دور شدیم از هم؟ از کی آن قدر یالغوز و تنها شدم که تو و سانگالا و همه را فراموش کردم؟ همه اش دو سال نبودم، دانشگاه بودم. خب تو هم نبودی که. عروس شدی رفتی بابلسر. چه می دانم، هر وقت می پرسیدم می گفتند خوب است. می گفتند دارد زندگی اش را می کند. چه می دانم شوهرش مرد آقایی است، نجیب است. گه بخورد توی آن نجابت اش. آدم نجیب که زنش بلند نمی شود نصف شب خودش را بسپارد به موج های دریا. بعد تازه صبح بفهمد که زنش نیست، اول اش هم لابد بلند شده رفته دستشویی، چشم هاش که روشن شده و برگشته احساس کرده یک چیزی کم است؛ یک توده ی گوشت و چربی که جایش توی رختخواب خالی است…

مقالات مرتبط با کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
توصیه های «جویس کارول اوتس» درباره هنر خلق «داستان کوتاه»
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران" ثبت می‌کند