نگاهی به چند نمونه از برترین «رمان های فلسفی»



رمان های فلسفی، روایت هایی داستانی هستند که به شکل ویژه بر تم های فلسفی تمرکز دارند و از این موضوعات به منظور پیشبرد داستان خود بهره می برند.

خواندن «رمان های فلسفی» می تواند راهی عالی برای مخاطبین کتاب ها باشد تا خود را با تم ها، ایده ها و آموزه های فلسفی بیشتر آشنا کنند. کاملا قابل درک است که مطالعه ی کتاب های غیرداستانیِ طولانی و گاها ثقیل از نویسندگانی همچون «مارتین هایدگر» یا «امانوئل کانت»، ممکن است برای برخی از افراد چندان راحت و حتی مطلوب نباشد. 

 

 

همین موضوع باعث می شود «رمان های فلسفی»، ارزشی بیش از پیش پیدا کنند. دنبال کردن روایت ها و کاراکترها در یک اثر داستانی، برای این دسته از مخاطبین می تواند گزینه ی بسیار بهتری باشد. در این آثار، مخاطبین مجبور نیستند برای درک آموزه های مهم و ارزشمند فلسفی، با استدلال های پیچیده و چندوجهی رو به رو شوند. 

رمان های فلسفی، روایت هایی داستانی هستند که به شکل ویژه بر تم های فلسفی تمرکز دارند و از این موضوعات به منظور پیشبرد داستان خود بهره می برند. این آثار ما را تشویق می کنند تا به شکلی نزدیک تر با ایده های فلسفی مهم و اساسی مواجه شویم و از همین رو، ما را وادار می کنند تا به شکلی عمیق تر درباره ی زندگی خودمان بیندیشیم. 

در این مطلب قصد داریم به معرفی تعدادی از بهترین رمان های فلسفی در ادبیات سراسر جهان بپردازیم. ذکر این نکته ضروری است که عناوین متعدد دیگری نیز وجود دارند که می توانند در این فهرست کوتاه قرار بگیرند. بسیاری از این آثار، تأثیری ماندگار و انکارناشدنی را بر فرهنگ ها و جوامع مختلف در سراسر جهان داشته اند، اما کتاب های معرفی شده در این مطلب شاید از سایر آثار، شناخته شده تر و تأثیرگذارتر بوده اند. 

 

 

کتاب «بیگانه» اثر «آلبر کامو»

 

این رمان، کتابی است که به عنوان یکی از برجسته ترین آثار در ادبیات فلسفی، مورد تحسین و تمجید قرار گرفته است. کتاب «بیگانه»، داستان مردی را روایت می کند که نسبت به مرگ مادرش کاملا بی تفاوت است. او پس از این اتفاق، مرتکب قتلی عجیب و بی هدف می شود و به تبع آن، رویدادهای بعدی از راه می رسند. رمان «بیگانه»، کاوشی بی پرده و تشویش آور درباره ی هستی انسان است. «کامو» در طول روایت این داستان، سوالات اساسی و بزرگی را درباره ی زندگی ما مطرح می کند. این کتاب از ایده های «ابزوردیسم» و «اگزیستانسیالیسم» بهره می برد و همچنین، به این سوال قدیمی می پردازد که آیا فلسفه می تواند معنا و مفهوم زندگی انسان را مشخص کند یا خیر.

 

برای اولین بار پس از مدت های دراز، به مادرم فکر کردم. به نظرم آمد که می فهمیدم برای چه در پایان زندگی تازه نامزد گرفته بود، برای چه بازیِ زندگانی از سر گرفتن را درآورده بود. آنجا، آنجا نیز، در اطراف آن نوانخانه ای که زندگی ها در آن خاموش می شدند، شب همچون وقفه ای، همچون لحظه ی استراحتی حزن انگیز بود. اگر مادرم هنگام مرگش، خود را در آنجا آزاد می یافت، و اگر خود را آماده ی از سرگرفتن زندگی می دید، هیچ کس، هیچ کس، حق نداشت بر او بگرید؛ و من نیز خود را آماده ی این حس می کردم که همه چیز را از سر بگیرم. مثل این که این خشم بیش از اندازه مرا از درد تهی و از امید خالی ساخته بود. برای اولین بار خود را به دست بی قیدی و بی مهری جذاب دنیا سپردم.

 

 


 

 

 

کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» و «درون آینه و آنچه آلیس آنجا دید» اثر «لوییس کارول»

 

 

اگرچه این کتاب ها در واقع دو داستان مجزا هستند، اما می توان آن ها را بخش هایی از یک مجموعه ی واحد در نظر گرفت. با این که این دو رمان در زمره ی شناخته شده ترین و محبوب ترین داستان های کودک در تمام اعصار، و تصویری درخشان از تخیلات کودکان در نظر گرفته می شوند، اما موضوعات فلسفی متعددی را در خود جای داده اند. داستان «آلیس» بیش از هر چیز، منطق، و اصول مربوط به آن را تغییر می دهد و حتی واژگون می کند، و «کارول» در طول این فرآیند، کاوش و تفسیری جذاب را درباره ی جامعه ی ویکتوریایی، اخلاقیات، فلسفه و شیوه های مختلف اندیشه ارائه می دهد. 

 

اما زمانی که خرگوش ساعتی را از جیب جلیقه اش بیرون آورد، به آن نگاه کرد و بعد با عجله رفت، آلیس از جا پرید، چون به ذهنش خطور کرد که تا آن لحظه هرگز خرگوشی با جلیقه ی جیب دار ندیده است که یک ساعت جیبی از جلیقه ی خود درآورد و در حالی که داشت از کنجکاوی می مرد، از جا پرید و خرگوش را دنبال کرد تا جایی که خرگوش نزدیک پرچین به درون لانه ی بزرگی رفت و ناپدید شد. لحظه ای بعد آلیس بی آن که به بیرون آمدن خود فکر کند، به دنبال خرگوش به درون سوراخ رفت.

 

 


 

 

 

کتاب «جنایت و مکافات» اثر «فئودور داستایفسکی»

 

شاهکار «داستایفسکی»، کاوشی تاریک و شگفت انگیز درباره ی زندگی و اخلاقیات انسان است. این رمان به داستان یک دانشجوی سابق حقوق به نام «راسکولنیکوف» می پردازد که باهوش و بااستعداد است اما در فقر مطلق زندگی می کند. او عامدانه تصمیم می گیرد که مرتکب یک قتل شود، آن هم از طریق مجاب کردن خود به این که ارتکاب قتل می تواند از نظر اخلاقی توجیه پذیر باشد. این اولین بخش رمان است. ادامه ی داستان به ماجرای مشکلات و سختی های «راسکولنیکوف» در درک مکافات و پیامدهای پیچیده ی جنایتی که انجام داده می پردازد که داستان را به کندوکاوی فلسفی و روان شناختی درباره ی احساس عذاب وجدان شخصیت اصلی تبدیل می کند. کتاب «جنایت و مکافات»، کاوشی استادانه درباره ی مفاهیم خیر و شر، و همه چیز در میان این دو مفهوم، است.

 

راسکولنیکوف در ضمن که پیش می رفت با خود اندیشید: «در کجا، کجا خوانده بودم که محکوم به مرگی یک ساعت پیش از مرگ می گوید یا می اندیشد که اگر مجبور می شد در بلندی یا بر فراز صخره ای زندگی کند که آنقدر باریک باشد که فقط دو پایش به روی آن جا بگیرد و در اطرافش پرتگاه ها، اقیانوس و سیاهی ابدی، تنهایی ابدی و توفان ابدی باشد و به این وضع ناگزیر باشد که در آن یک ذرع فضا تمام عمر، هزار سال، برای ابد بایستد، باز هم ترجیح می داد زنده بماند تا این که فورا بمیرد! فقط زیستن، زیستن و زیستن—هر طور که باشد، اما زنده ماندن و زیستن! عجب حقیقتی! خداوندا! چه حقیقتی! چه پست است انسان!»

 

 

 


 

 

 

کتاب «مسخ» اثر «فرانتس کافکا»

 

«کافکا» به شکل گسترده به عنوان یکی از مهم ترین چهره ها در ادبیات قرن بیستم در نظر گرفته می شود. مفاهیم فلسفه ی اگزیستانسیال در جای جای آثار او مورد تأکید قرار می گیرد و باعث می شود داستان های این نویسنده، در اغلب اوقات کاملا تاریک و تشویش آور باشند. کتاب «مسخ» را می توان بی پرده ترین اثر در میان داستان های تاریک «کافکا» در نظر گرفت: یک روز صبح، «گرگور سامسا» از خواب بیدار می شود و درمی یابد که به یک حشره ی بزرگ تبدیل شده است.

«سامسا» قبل از این اتفاق، یک فروشنده ی سیار موفق بود که پول مورد نیاز خانواده اش را تأمین می کرد. اما شرایط و ساز و کار حاکم بر زندگی او، خیلی زود پس از این دگردیسی فیزیکی، تغییر می کند. او اکنون نمی تواند کار کند و پول دربیاورد، و به همین خاطر بیشتر و بیشتر طرد می شود. «گرگور» در خانه ی خودش کاملا منزوی شده و خانواده اش نیز رفتاری بی رحمانه با او دارند. کتاب «مسخ»، ارائه ای تشویش آور، ماندگار و ژرف از ایده های هستی گرایانه همچون احساس سرگشتگی و بی قراری در دنیایی ابزورد و عاری از معنی است.

 

پدر، با وجود مزاج سالمی که داشت، مرد مسنی بود که از پنج سال پیش هرگونه کاری را ترک نموده بود و نمی توانست امیدهای موهوم به خود راه بدهد. در مدت این پنج سال استراحت، که اولین تعطیلات زندگی ای به شمار می آمد که صرف زحمت و عدم موفقیت گردیده بود، شکمش بالا آمده و سنگین شده بود. اما مادر پیر با مرض تنگی‌نفسی که داشت چه از دستش برمی آمد؟ همین به‌ منزله ی کوشش فوق العاده ای برایش بود که در خانه راه برود و نیمی از وقتش را روی نیمکت بگذراند و پنجره را باز بگذارد که خفه نشود. بعد هم خواهر؟ یک دختر بچه ی هفده‌ ساله بود که برای زندگی بی دغدغه ای که تاکنون داشت، آفریده‌ شده بود؛ یعنی: لباس قشنگ بپوشد، خوب بخوابد و به کارهای خانه کمک بکند، ضمناً بعضی تفریحات مختصر هم داشته باشد و مخصوصا ویلون بزند.

 

 


 

 

کتاب «بار هستی» اثر «میلان کوندرا»

 

نمی توان از رمان های فلسفی صحبت کرد و نام شاهکار «کوندرا» یعنی کتاب «بار هستی» را به میان نیاورد. این رمان کم نظیر و جذاب، با گفت و گویی درباره ی مجموعه ای متناقض از ایده های «فردریش نیچه» و فیلسوف یونانی «پارمنیدس» آغاز می شود. میزان «سبُکی» و «وزنِ» هستی انسان، دغدغه ی تکرارشونده ی این رمان است. همچنین، پیامدهای کارها و تصمیمات انسان ها مورد توجه روایت این اثر قرار دارد. 

داستان این کتاب به «توماس»، «سابینا» (معشوقه ی توماس) و «ترزا» (همسر توماس) می پردازد و چگونگی گره خوردن زندگی هایشان به یکدیگر را روایت می کند. کتاب «بار هستی»، اثری تکفربرانگیز و ژرف، و البته یک رمان درخشان است که مخاطبین را در طول روایت هیجان انگیز خود، به شکلی بی واسطه با مفاهیم فلسفی آشنا می کند.

 

خلاف اسطوره ی بازگشت ابدی این است: زندگی که به یک باره و برای همیشه تمام می شود و باز نخواهد گشت، شباهت به سایه دارد، فاقد وزن است و از هم اکنون آن را باید پایان یافته دانست و هر چند موحش، هر چند زیبا، و هر چند باشکوه باشد، این زیبایی، این دهشت و شکوه هیچ معنایی ندارد. این ها در خور اعتنا نیست، همان طور که جنگ میان دو سرزمین آفریقایی در قرن چهاردهم هیچ چیز را در دنیا تغییر نداده است، هر چند در این جنگ سی هزار سیاهپوست با رنج و مصیبت وصف ناپذیری هلاک شده باشند.

 

 

 


 

 

کتاب «چنین گفت زرتشت» اثر «فردریش نیچه»

 

«نیچه» بدون تردید یکی از شناخته شده ترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان در دنیای مدرن به حساب می آید. او بیش از هر چیز، یک فیلسوف است و پیچیدگی و تراکم ویژه ای در آثارش به چشم می خورد. اما با این وجود، شیوه ی نگارش او در اغلب این آثار، سبکی ادبی و دراماتیک دارد. این نکته را به خوبی می توانیم در کتاب «چنین گفت زرتشت» مشاهده کنیم: روایتی داستانی درباره ی موعظه ها و سفرهای شخصیتی به نام «زرتشت». این کاراکتر، یک شخصیت «کهن الگویی» است که قصد دارد پس از گذراندن چندین سال در تنهایی بر فراز یک کوه، به قلمرو تمدن بازگردد و آموزه هایش را به انسان ها ارائه کند. کتاب «چنین گفت زرتشت»، روایتی به یاد ماندنی است که شاید با سایر رمان های ذکر شده در این مطلب متفاوت باشد اما «نیچه»، بخش عمده ی شناخته شده ترین ایده هایش همچون مفهوم «اَبَر-انسان»، «اراده ی قدرت» و «بازگشت ابدی» را در آن مطرح می کند.

 

به راستی انسان رودی است آلوده. دریا باید بود تا رودی آلوده را پذیرا شد و ناپاکی نپذیرفت. هان! به شما ابَرانسان را می آموزانم: اوست این دریا. در اوست که خواری بزرگتان فرو تواند نشست.

 

 


 

 

کتاب «1984» اثر «جورج اورول»

 

 

این داستان پادآرمان‌شهری کلاسیک درباره ی یک حکومت تمامیت طلب بی رحم، یکی از مهم ترین آثار ادبی در سراسر جهان به شمار می آید. کتاب «1984» داستان «اوشِنیا»، یکی از سه حکومت مستبد در دنیا را روایت می کند که تمام جمعیت حاضر در آن، مجبور به اطاعت کورکورانه از حاکمی اسرارآمیز به نام «برادر بزرگ» شده اند. «پلیس اندیشه» مدام در خیابان ها حضور دارد تا مطمئن شود همه ی مردم از قوانین سفت و سخت حزب حاکم، به شکلی کامل پیروی می کنند. 

اگر افراد به اتهام حرف زدن یا فکر کردن به شیوه ی غلط، بازداشت شوند، مجازاتی سخت در انتظار آن ها خواهد بود. این رمان فلسفی و هشداردهنده از «اورول»، پرداخت منحصر به فردی به دنیای سیاست دارد و می توان آن را واکنشی به وجود رژیم های تمامیت طلب همچون «آلمان نازی» و «اتحادیه جماهیر شوروی» در نظر گرفت. این رمان نه تنها تأملی درباره ی رنج های تحمیل شده توسط این رژیم ها بر مردم اروپا در قرن بیستم است، بلکه هشداری درباره ی احتمال به قدرت رسیدن این گونه از حکومت ها در آینده نیز به شمار می آید.

 

حقایق طبیعی را نمی توان نادیده گرفت. در فلسفه، مذهب و سیاست ممکن است جمع دو با دو بشود پنج، ولی هنگامی که کسی در حال طراحی اسلحه یا هواپیما است، جمع آن باید چهار شود. همیشه ملت های نالایق دیر یا زود مغلوب می شوند و مبارزه برای رسیدن به حداکثر توانایی، مغایر با داشتن تصورات واهی است.

 

 

 


 

 

 

کتاب «محاکمه» اثر «فرانتس کافکا»

 

 

بسیاری از رمان های «کافکا»، به تم هایی یکسان می پردازند و این نکته در داستان ناتمام او یعنی کتاب «محاکمه» کاملا آشکار است. شخصیت اصلی داستان، «یوزف ک.»، به شکلی ناگهانی و غیرمنتظره دستگیر و محاکمه می شود. این شخصیت نمی داند که به چه اتهامی دستگیر شده و چرا در حال محاکمه ی او هستند، و «کافکا» نیز این نکته را هیچ وقت برای مخاطبین باز نمی کند. «یوزف ک.» در پرونده ای ابزورد و اسرارآمیز گرفتار می شود و مورد ستم یک نهاد بروکراتیک عجیب و غیرعادی قرار می گیرد. این وضعیت را می توان استعاره ای از بیگانگی فرد در یک جامعه ی مدرنِ بی رحم و بی تفاوت در نظر گرفت.

نکته ی تأثیرگذار در داستان «محاکمه»، احساساتِ دردناکِ نابسندگی و عذاب وجدان «یوزف ک.» است در حالی که این شخصیت اصلا نمی داند به خاطر ارتکاب چه جرمی گناهکار شناخته شده است. «فرانتس کافکا» در رمان «محاکمه»، اضطراب های اگزیستانسیالِ زندگی و دنیای ما را به شیوه ای فراموش نشدنی و تکان دهنده برای مخاطبین به تصویر می کشد.

 

تو خیلی عوض شدی، پیش ترها ذهن روشنی داشتی، ولی حالا کندذهن شدی؟ می خوای بازنده ی محاکمه باشی؟ می دانی چنین چیزی چه مفهومی دارد؟ مفهوم آن این است که تو از دست می روی و همه ی قوم و خویش ها هم نابود می شوند، دست‌کم این که همه به خفت و خواری می افتند. یوزف، به خودت بیا. این بی اعتنایی تو مرا دیوانه می کند.

 

 

در انتها باید گفت که این رمان های فلسفی می توانند منبعی ارزشمند از مفاهیم مهم و اساسی درباره ی بسیاری از جنبه های زندگی و جامعه ی ما باشند. این آثار به واسطه ی ارائه ی روایت هایی جذاب و هیجان انگیز باعث می شوند مخاطبین، درکی به مراتب بهتر را از معنای هستی خود به دست آورند. همه ی ما در لحظات مختلف، احساس سرگشتگی، استیصال و اضطراب عمیق را تجربه کرده ایم. برترین رمان های فلسفی ما را با پیچیدگی ها و شکنندگی های زندگی انسان آشنا می کنند و علاوه بر این، به ما یاد می دهند که چگونه در مواجهه با تردیدها و دوراهی های اجتناب ناپذیر سرنوشت، با آرامش و خویشتن داری بیشتری عمل کنیم.