کتاب یک زن تئوری در کافه بیتلز

yek zan-teori
کد کتاب : 117107
شابک : 978-6229438688 ‬‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 238
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2023
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 20 اردیبهشت

معرفی کتاب یک زن تئوری در کافه بیتلز اثر علی قنبری

تصویر مرد هنرمند در جوانی چطوریه؟ تو میانسالی چی؟ مرد هنرمند در جوانی فکر می‌کنه کاش زنان عاقل‌تر و منطقی‌تری داشت که دیوانگی‌های او را می‌فهمیدند و در میانسالی به دنبال زنانی راه می‌افتد که نه می‌خوان و نه می‌تونن عاقل و منطقی باشن! تصویر زن هنرمند در جوانی چطور؟ مرد هنرمند که همیشه می‌خواد به همه‌ی پرسش‌ها، خودش پاسخ بده، اصرار داره که بگه «مگه زن هنرمند غیر جوان هم میشه؟!» شاید هم درست میگه! چون مرتب با خودش تکرار می‌کنه «نمی‌دونم چه غلطی می‌تونم بکنم که عاشقانه‌های زندگیم برگردن و من بازهم همون غلط‌کاری‌ها رو بکنم. اون‌روزها من جوونتر بودم و باید یک غلطی می‌کردم. ما هیچ وقت فرصت غلط کردن رو به هم نمی‌دیم. ما باید راحت گه‌خوری کنیم. باید غلط‌کاری کنیم و بعد همدیگه رو ببخشیم و همدیگه رو بغل کنیم؛ به‌خصوص تو زمستون.» وقت خوندن «یک زن تئوری در کافه بیتلز» میشه یاد حرف رفیقی افتاد که می‌گفت «وقتی زنی ما رو ترک میکنه، انگار از این سیاره میره» و یکی دیگه جوابش داد «همه‌ی زنایی که می‌خواستیم و هیچ‌وقت نبودن و نیومدن هم، انگار تو یه سیاره‌ی دیگه‌ن»! این «رویا»ی رمان «»علی قنبری» هم که راست یا دروغ می‌خواست بره مریخ و راست یا دروغ رفت مریخ یا نرفت، یکی از همون زن‌هایی بود که هم ما و هم «سیامک» قصه، با صورت شبیه «اوا گاردنر»یش که زیاد هم شبیه اوا گاردنر نبود، به یادش میاریم، با اینکه می‌دونیم فقط یادآوری کافی نیست و به‌اجبار باید تئوریزه می‌شد؛ شد «یک زن‌تئوری در کافه بیتلز»، هرچند هیچ تئوری‌ای توی جایی که ما هستیم جواب نمی‌ده و «می‌دونید که در خاورمیانه باتری کنترل تلویزیون زودتر تموم می‌شه.»

کتاب یک زن تئوری در کافه بیتلز

علی قنبری
علی قنبری متولد سال 1347 شاعر، نویسنده، فیلمساز، مترجم و هنرمند پرفورمنس ایرانی است.
دسته بندی های کتاب یک زن تئوری در کافه بیتلز
قسمت هایی از کتاب یک زن تئوری در کافه بیتلز (لذت متن)
نیم ساعتی از رفتن هدایت به بانک گذشته بود که در کافه باز شد و یه خانم سی وپنج ساله شبیه عکس سیاه وسفید اوا گاردنر، هنرپیشه ی معروف امریکایی، با یه پوشش ساده اما هوشمندانه _ می دونست تو هوای گرم باید لباس های یاسی و آبی کمرنگ بپوشه و سایه های ملایم و خنثی با ته رنگ گلی بزنه _ وارد شد و سلام کرد. محو چهره ش شدم، با اینکه الآن فکر می کنم چشم هاش زیادی برای صورتش ریز بودن و زاویه ی عجیب وغریبی داشتن و گونه هاش هم زیادی بالا بودن و صورتشو مربعی شکل کرده بودن و لب پایینش هم خیلی پرتر از لب بالا بود و اصلا شبیه اوا گاردنر نبود.

نیلس هاو برای رویا نوشت: رویای عزیز، چند وقت پیش دیدم متخصصان بیهوشی دربارۀ صعود کیهانی بحث می کنند. متخصصان بیهوشی توی آسانسور، دربارۀ صعود کیهانی حرف می زدند وقتی بیمارها، به همراه یا بدون خانواده هایشان، نشسته بودند توی تاکسی. رویای عزیز، جهان صدمیلیارد کهکشان دارد. اگر فقط در یک میلیونیوم این سیاره ‎ها تمدن های احساس وجود داشت، ما از تنهایی دور بودیم.