کتاب خطابه سقوط رم

The Sermon on the Fall of Rome
کد کتاب : 1595
مترجم :
شابک : 978-964-191-479-2‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 161
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

برنده جایزه گنکور 2012

معرفی کتاب خطابه سقوط رم اثر ژروم فراری

کتاب خطابه سقوط رم، رمانی نوشته ی ژروم فراری است که نخستین بار در سال 2012 به چاپ رسید. داستان این رمان بزرگ و وسیع که سده ی بیستم را از نظر می گذارند، با پیرمردی آغاز می شود که در حال نگاه به عکسی از خانواده ی خود است که مدت ها از مرگشان می گذرد. نارضایتی او از خانواده اش، با پدری که هیچ وقت حاضر نبود و خواهرها و برادرهایی بسیار بزرگتر از خودش، همچنان برای او دردناک است. اما این نارضایتیِ خانوادگی در مقایسه با ناپدید شدن ناگهانی یک خانمِ کافه چیِ فوق العاده ماهر از کافه ی محلی اش، کاملاً رنگ می بازد، زیرا این زن کسی بود که خوب می دانست چطور برای افرادی که کیلومترها با خانه فاصله دارند، محیطی مانند خانه را فراهم آورد، حتی برای افرادی تنها مانند مارسل. پس از رفتن این زن، افراد مختلفی شانس خود را برای گرفتن جای او امتحان می کنند که نتایجی فاجعه بار و اغلب مضحک به بار می آورند. اما پس از مدتی، نوه ی مارسل، یعنی متیو به همراه بهترین دوستش لیبرو از دانشگاه خود در پاریس بازمی گردند. آن ها در پاریس فلسفه می خواندند و اکنون تصمیم دارند خودشان مسئولیت اداره ی کافه را به دست بگیرند.

کتاب خطابه سقوط رم

ژروم فراری
ژروم فراری، زاده ی سال 1968، نویسنده و مترجم فرانسوی است.فراری در پاریس به دنیا آمد. او برای چندین سال در موسسه ی بین المللی الکساندر دوما و بعد از آن در موسسه ی آموزشی Fesch of Ajaccio، به تدریس فلسفه اشتغال داشت. فراری در حال حاضر استاد فلسفه در دانشکده ی فرانسوی ابوظبی است.
نکوداشت های کتاب خطابه سقوط رم
Astute, brilliant.
هوشمندانه و درخشان.
The Irish Times

A beautiful meditation on the end of the world.
تأملی زیبا بر پایان جهان.
Figaro Figaro

With blinding flashes of wisdom.
با بارقه هایی کورکننده از خرد.
Liberation

قسمت هایی از کتاب خطابه سقوط رم (لذت متن)
کسی که در آن زمان در حال ژست گرفتن آن ها جلوی دوربین هنوز در دنیایشان وجود نداشت، حالا تنها دیوار دفاعی آن ها -هرچند شکننده- مقابل نیستی بود. دقیقا به همین خاطر بود که هنوز از این عکس اینطور با دقت و وسواس مراقبت می کرد و هر چند وقت یک بار آن را از کشو بیرون می آورد و نگاه می کرد.

گاهی با عصبانیت آن ها را ورانداز می کند. دوست دارد آن ها را به خاطر نداشتن بصیرت و بی تفاوتی شان سرزنش کند، اما به نگاه مادرش برمی خورد و خیال می کند که مادر او را می بیند، انگار همیشه می دیده و منتظرش بوده، حتی قبل از به دنیا آمدنش.

درست همزمان با بازگشت پدر، بادی از سمت دریا و دشت های آلوده، بوی تعفن مرگ را با خود می آورد و ویروس بیماری کشنده ای را در شهر پخش می کرد تا آن هایی هم که از جنگ جان سالم به در برده بودند، به این ترتیب از پا درآیند.