کتاب زمرد نحس

The Hot Rock
کد کتاب : 1751
مترجم :
شابک : 978-964-448-770-5
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 280
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1970
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

جزو پرفروش ترین کتاب ها و رمان های ایران

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 1972 ساخته شده است.

معرفی کتاب زمرد نحس اثر دانلد ای وست لیک

کتاب زمرد نحس، رمانی نوشته ی دانلد ای. وست لیک است که نخستین بار در سال 1970 به چاپ رسید. جان دورتموندر با ده دلار و یک بلیط قطار، و بدون شانسی برای پول درآوردن و پاک کردن لکه ی ننگ از روی اسمش، زندان را ترک می کند. دوستش، کلپ، او را در کادیلاکی سرقتی سوار می کند و سریعا از آنجا دور می شود. کلپ داستان زمردی پانصد هزار دلاری را تعریف می کند که قصد سرقت آن را دارد. کلپ در مسیر بازگشت به شهر، نقشه ی خود را شرح می دهد. این سرقت، ساده نیست اما جان پس از گذراندن چندین سال در حبس، از چالشی جدید بدش نمی آید. کتاب زمرد نحس که در سال 1972 به فیلمی سینمایی با بازی رابرت ردفورد و جورج سگال تبدیل شد، اثری جذاب و هیجان انگیز از یکی از استادان بلامنازع داستان سرایی در ادبیات آمریکا است.

کتاب زمرد نحس

دانلد ای وست لیک
دانلد ای. وست لیک، زاده ی 12 جولای 1933 و درگذشته ی 31 دسامبر 2008، نویسنده ای آمریکایی بود که بیش از صد کتاب داستانی و غیرداستانی از خود برجای گذاشت. وست لیک در بروکلین به دنیا آمد. او به کالج پلتسبورگ و دانشگاه بینگمتون رفت و همچنین، دو سال را در نیروی هوایی ارتش آمریکا گذراند. وست لیک سه بار برنده ی جایزه ی ادگارز شد.
نکوداشت های کتاب زمرد نحس
One of the classic crime novels of the twentieth century.
یکی از رمان های جنایی کلاسیک در قرن بیستم.
Amazon Amazon

It’s so filled with action and imagination.
آکنده از حادثه و تخیل.
The New York Times Book Review

With Westlake’s most durable character.
با ماندگارترین کاراکتر خلق شده توسط وست لیک.
Los Angeles Times Los Angeles Times

قسمت هایی از کتاب زمرد نحس (لذت متن)
در شهر کوچکی در مرکز ایلینوی به دنیا آمده، در یتیم خانه بزرگ شده، در نیروی زمینی ایالات متحده در دوران عملیات انتظامی در کره خدمت کرده ولی از آن زمان به بعد در بازی دزد و پلیس طرف دزدها قرارگرفته، دو بار به جرم سرقت به زندان رفته، که دوره دوم حبسش صبح همان روز با آزادی مشروط به پایان رسیده بود. می دانست که دورتموندر بارها طی تحقیقات مربوط به سرقت بازداشت شده، ولی هیچ یک از آن بازداشت ها طولانی نبوده اند. می ‎دانست که دورتموندر هیچ وقت به جرم دیگری بازداشت نشده، و اینکه به نظر نمی رسید حتی شایعاتی در خصوص قتل، ایجاد حریق عمدی، تجاوز یا آدم ربایی هایی که ممکن بود مرتکب شده باشد، وجود داشته باشد. و می دانست که دورتموندر در سال ۱۹۵۲ در سن دیگو با رقاصه یک کلوب شبانه به اسم هانی بان بازوم ازدواج کرده و در سال ۱۹۵۴ با یک طلاق توافقی از او جداشده است.

ظاهر خود شخص او چه چیزی بروز می داد؟ حالا در معرض آفتاب مستقیمی که از پنجره های مشرف به پارک به داخل می تابید نشسته بود، و ظاهرش بیش از هر چیز شبیه به کسی بود که دوران نقاهت را می گذراند. کمی رنگ پریده، کمی خسته، کمی چین وچروک دار، بدن لاغر، ظاهر نحیف و رنجور. معلوم بود که کت وشلوارش نو است و معلوم بود که ارزان قیمت ترین جنس را دارد. معلوم بود که کفش هایش کهنه اند ولی معلوم بود که وقتی نو بوده اند کمی قیمتشان بالا بوده است. لباس هایش نشان دهنده مردی بود که به زندگی کردن در رفاه عادت دارد ولی اخیرا اوضاعش خراب شده است. نگاه دورتموندر، در آن لحظه که با نگاه سرگرد تلاقی کرد، مات، هشیار و بی حالت بود. سرگرد با خودش فکر کرد از آن هایی است که دست خودش را رو نمی کند، از آن هایی که تصمیماتش را به آرامی می گیرد و بعد به آن ها عمل می کند.

و آیا به قولش هم عمل می کند؟ سرگرد با خودش فکر کرد می ارزد که شانسش را امتحان کند. گفت: «به آغوش جامعه خوش آمدی. آقای دورتموندر. تصور می کنم آزادی الآن حس دل چسبی داشته باشه.»