کتاب وظیفه ی ادبیات

task of literature
ح‍اوی ۲۴ م‍ق‍ال‍ه از ۲۰ ن‍وی‍س‍ن‍ده اس‍ت
کد کتاب : 2080
شابک : 978-9644484643
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 324
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1977
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

معرفی کتاب وظیفه ی ادبیات اثر ابوالحسن نجفی

کتاب "وظیفه ی ادبیات" اثر ابوالحسن نجفی است؛ ابوالحسن نجفی در این کتاب چهار بحث درباره ادبیات را مطرح کرده و مقالات نویسندگان غربی را در این زمینه ترجمه کرده است. این مقالات و سخنرانی ها به منظور آشنایی ادبیات شرق و غرب و اشتراکات زبان ادبی در انجمن اروپایی نویسندگان ایراد شد. اولین مجمع در لینگراد (1962) حول موضوع ادبیات و واقعیت برگزار شد.
یکسال پس از آن، در مجمع بعدی در پاریس درباره اینکه ادبیات چه می تواند بکند، بحث و تبادل نظر شد. ادبیات و سیاست موضوع نشست سوم نویسندگان در فنلاند بود. بخش چهارم "وظیفه ی ادبیات" شامل مقالات مرتبط با مبحث عمل و وظیفه ادبیات است که به سلیقه مترجم در این مجموعه گرد آوری شده است. ترجمه مقالات نویسندگانی همچون رولات بارت، اوژنی یونسکو، آلبر کامو، سیمون دوبوار، کلود سیمون، ژان پل سارتر، واسیلی آکسیونوف و … در کتاب حاضر تدوین شده است. این کتاب در سال 1356 ش به همت ابوالحسن نجفی توسط انتشارات کتاب زمان به طبع رسید.

کتاب وظیفه ی ادبیات

ابوالحسن نجفی
ابوالحسن نجفی، زبان شناس، مترجم، ویراستار بزرگ کشور و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در سال ۱۳۰۸ در خانواده‌‌ای مذهبی و سنتی متولد شد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذراند و در رشته ادبیات فارغ التحصیل شد. در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران زیر نظر استادانی چون پرویز ناتل خانلری، فاطمه سیاح و موسی بروخیم به تحصیل در رشته زبان فرانسه پرداخت. سپس در رشته زبان شناسی در سوربن زیر نظر آندره مارتینه به ادامه تحصیل مشغول شد.او ابتدا به عنوان دبیر در اصفهان مشغول به کار شد. ...
قسمت هایی از کتاب وظیفه ی ادبیات (لذت متن)
من معتقدم که جهان از شهامت خالی است و برای همین است که ما رنج می کشیم. هم چنین معتقدم که رویا و تخیل، و نه زندگی سطحی، مستلزم شهامت اند و حقایقی اصلی و اساسی در اختیار دارند و آشکار می سازند؛ و حتی (برای دل خوشی ذهن هایی که فقط فایده ی عملی را می بینند) معقتدم که اگر امروز هواپیماها در آسمان پرواز می کنند، برای این است که ما پیش از پروازکردن، خیال پروازکردن را در سر داشته ایم. ما توانسته ایم پرواز کنیم؛ چون در خیال دیده ایم که پرواز می کنیم. و پروازکردن کاری بیهوده است. فقط پس از پیدایش پرواز، لزوم آن را ثابت یا ابداع کرده اند تا عذری برای بیهودگی عمقی و ذاتی آن بتراشند؛ عملی بیهوده که درعین حال، نیاز است.

انسان امروز اسیر ضرورت است و نمی فهمد که چیزی می تواند فایده نداشته باشد و این را هم نمی فهمد که باطنا همان چیز مفید است که می تواند بی فایده باشد، فرساینده باشد. اگر فایده ی چیز بی فایده و بی فایدگی چیز مفید را نفهمند، هنر را نمی فهمند و کشوری که در آن هنر را نفهمند، کشور برده ها و آدم های کوکی است؛ کشور مردم بدبخت است؛ مردمی که نمی خندند و لب خند نمی زنند؛ کشوری بی ذوق و بی روح.

تنهایی، جدابودن از دیگران نیست؛ بل که در خود فرورفتن و تأمل کردن است؛ و حال آن که جماعات و جوامع کنونی غالبا، چنان که گفته اند، از «تنهایان گردهم آمده» تشکیل شده اند. در زمان هایی که مردم می توانستند تنها باشند، هرگز سخن از «ارتباط ناپذیری» به میان نمی آمد. ارتباط ناپذیری و جداافتادگی، مضامین سوگ ناک جهان امروزند که در آن همه چیز مشترکا صورت می گیرد و همه چیز مرتبا ملی یا اجتماعی می شود و انسان دیگر نمی تواند تنها باشد؛ زیرا حتی در کشورهای به اصطلاح فردگرا، شعور فردی به واقع در معرض تسلط و تخریب فشار دنیای غیرشخصی و فرساینده ی شعارها قرار گرفته است. چه عالی و چه دانی، چه سیاسی و چه تجاری، این ها از جنس همان تبلیغات نفرت انگیزند که بیماری قرن ما است.