کتاب بدون مرز

Soar
کد کتاب : 22705
مترجم :
شابک : 978-6004624893
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 268
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

نامزد جایزه تگزاس Bluebonnet سال 2018

نامز جایزه کتاب کودکان دوروتی کانفیلد فیشر سال 2018

نامزد جایزه کتاب کودک ویلیام آلن وایت سال 2019

نامزد جایزه کتاب Bluestem سال 2018

معرفی کتاب بدون مرز اثر جون باوئر

کتاب «بدون مرز» رمانی نوشته ی «جون باوئر» است که اولین بار در سال 2016 انتشار یافت. پسری دوازده ساله به نام «جرمایا لوپر» در نوزادی رها شد، و مدتی بعد به ویروسی ابتلا پیدا کرد که مشکلاتی را در قلب او به وجود آورد. اخیرا، یک جراحی پیوند قلب باعث شده او ضعیف تر از قبل شود. «جرمایا» در طول این دوران سخت، امید خود را حفظ کرده اما پذیرش این که شاید او دیگر هیچ وقت نتواند بیسبال بازی کند، برایش خیلی سخت است. ولی به شکلی غیرمنتظره، «جرمایا» فرصت این را پیدا می کند که در دنیای این ورزش سهمی داشته باشد: او به همراه پدرخوانده اش به شهری در «اوهایو» می روند که ساکنینش عاشق بیسبال هستند اما تیم های دبیرستان و مدرسه راهنمایی این شهر به خاطر یک رسوایی، نابود شده اند.

کتاب بدون مرز

جون باوئر
جون باوئر (Joan Baehler Bauer) (زاده 12 ژوئیه 1951) نویسنده آمریکایی از ادبیات جوان است که در حال حاضر در بروکلین ساکن است. باوئر در ریور فارست، ایلینویز متولد شد. وی در حال حاضر به همراه همسرش Evan Bauer در بروکلین نیویورک اقامت دارد. آنها والدین یک دختر، بنام ژان هستند. قبل از شهرت نویسندگی، جون سالها برای مك گراو-هیل و شیكاگو تریبون صرف كار كرد. او همچنین کارهای تبلیغاتی، بازاریابی و فیلمنامه نویسی انجام میداد.
نکوداشت های کتاب بدون مرز
Filled with dramatic highs and lows.
سرشار از فراز و نشیب های دراماتیک.
Publishers Weekly Publishers Weekly

Sports, friendship, tragedy, and a love connection are all wrapped up in this heartwarming story.
ورزش، دوستی، تراژدی و پیوندهای برآمده از عشق، همگی در این داستان دلگرم کننده جای گرفته اند.
School Library Journal School Library Journal

An outstanding, tender exploration of courage.
کاوشی خارق العاده و مهرآمیز در مفهوم شجاعت.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب بدون مرز (لذت متن)
باید به همه بچه هایی که مدرسه رفتن را دوست ندارند، بگویم اگر مثل من چند سال مریض بودید و نمی توانستید زیاد مدرسه بروید، کلا یک شکل دیگر به قضیه نگاه می کردید.

ای کاش لازم نبود بقیه از مشکل قلب من باخبر شوند. همین که کلمه پیوند را به زبان می آوری، مردم دستپاچه می شوند. من که عمل پیوند مغز انجام ندادم! می پرسند: «اگه مشکلی پیش بیاد، از کجا باید بفهمیم؟» دلم می خواهد بگویم: «قفسه سینه ام آژیر می کشه.»

نباید زیاده روی کنم. وقتی خسته می شوم باید به خودم استراحت بدم. ولی باید اشاره کنم که بیسبال زمان و انرژی می برد. پرورش دادن استعداد توی آدم ها هم همینطور. راحت نیست. مجبوری خودت را بگذاری جایشان، از ته دل امیدوار باشی یک فرصت گیرتان می آید. امیدوار بودن کلی انرژی از آدم می گیرد. مردم به این چیزها فکر نمی کنند.