کتاب ماری

Mary
کد کتاب : 4297
مترجم :
شابک : 978-9649197579
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 207
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1926
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

معرفی کتاب ماری اثر ولادیمیر ناباکوف

ماری ، اولین رمان ولادیمیر نابوکوف است که در سال 1926 توسط ناشر روسی زبان "اسلوو" منتشر شد. این رمان در ابتدا به دلیل ساختار مبتکرانه و توصیفات واضح درباره روسیه قبل از انقلاب در دهه 1920 مورد استقبال خوبی قرار گرفت. با این حال به نظر می رسید که نویسنده جنبه نرم تری نیز برای اولین رمان خود دارد ، "اعتراف به ضربه احساسی وابستگی [خود] به آن.
در ماری ، نابوکوف بسیاری از ایده های متافیزیکی هنری برگسون فیلسوف فرانسوی را کاوش می کند و ماهیت روابط بین زمان ، حافظه و آگاهی را بررسی می کند ، همانطور که دانشمندان مانند بوید و اریک لورسن متوجه آن شده اند.

بعلاوه ، مسئله انحصارگرایی ، که به گفته آلفرد اپل ، "یکی از نگرانیهای اصلی" در آثار نابوکوف است ، در ماری برجسته است ، زیرا گانین با تصویر ایجاد شده از عشق اول خود مبارزه می کند.

ماری داستان لو گلبوویچ گنین ، مهاجری روسی و افسر سابق گارد سفید است که به دلیل انقلاب روسیه آواره شده است. گانین اکنون به همراه یک دختر جوان روسی ، کلارا ، شاعر قدیمی روسی ، پودیاگین ، صاحبخانه اش ، لیدیا نیکولاونا دورن و همسایه اش ، الکسی ایوانوویچ آلفیوروف ، که در تاریکی شکسته ملاقات می کند ، در یک پانسیون در برلین زندگی می کند - آسانسور پایین در ابتدای رمان. گانین از طریق یک سری مکالمات با آلفیوروف و یک عکس متوجه می شود که اولین عشق از دست رفته او ، مری ، اکنون همسر همسایه نسبتا ناپسندش است و به زودی به او می پیوندد. همانطور که گانین به این موضوع پی می برد ، او به طور موثر رابطه خود را با دوست دختر فعلی خود ، لیودمیلا به پایان می رساند و شروع به فقدان خاطرات دوران حضور خود در روسیه با مری می کند ، که گانین یادآور می شود "شاید خوشترین روزهای زندگی او بود". گانین که از دید خود در مورد مری ذوق زده شده بود و نمی توانست اجازه دهد آلفیروف او را بدرقه کند ، نقشه هایی را طراحی می کند تا بتواند با مری ، که معتقد است هنوز هم او را دوست دارد ، دوباره متحد شود. سرانجام ، گانین ادعا می کند که شب قبل از حضور مری برلین را ترک خواهد کرد و شب قبل همنشینانش برای او مهمانی برگزار می کنند. گانین مرتبا آلفیروف را با الکل ترک می کند و به شدت او را مست می کند. درست قبل از اینکه آلفیوروف به خواب مست خود برود ، از گانین می خواهد ساعت زنگ ساعت خود را برای ساعت هفت و نیم تنظیم کند ، زیرا آلفیروف قصد دارد صبح روز بعد ماری را در ایستگاه قطار تحویل دهد. گانین شیفته ، درعوض ساعت را برای یازده ساعت تنظیم می کند و قصد دارد که خود ماری را در ایستگاه قطار ملاقات کند. با این حال ، وقتی گانین به ایستگاه قطار می رسد ، می فهمد که "دنیای خاطراتی که گنین در آن زندگی می کرد ، به همان واقعیتی تبدیل شد که از گذشته های دور بود ... غیر از آن تصویری که ماری وجود نداشت و نمی توانست وجود داشته باشد". گانین تصمیم می گیرد به جای ملاقات با مری ، سوار قطار به فرانسه شود و "حرکت کند".

کتاب ماری

ولادیمیر ناباکوف
ولادیمیر ولادیمیروویچ ناباکوف، زاده ی 22 آپریل 1899 و درگذشته ی 2 جولای 1977، نویسنده ی رمان، داستان کوتاه، مترجم و منتقد چندزبانه ی روسی/آمریکایی بود.ناباکوف در خانواده ای ثروتمند و برجسته در شهر سن پترزبورگ به دنیا آمد و دوران کودکی و جوانی خود را در همین شهر گذراند. او در دوران نوجوانی، اولین تلاش های ادبی جدی خود را به ثمر رساند و در سال 1916، اولین مجموعه ی شعر خود را منتشر کرد.ناباکوف پس از نقل مکان به انگلستان، به کالج ترینیتی کمبریج راه یافت و ابتدا به مطالعه ی جانورشناسی و سپس به تحص...
قسمت هایی از کتاب ماری (لذت متن)
از خود می پرسم که آیا در طول زندگی ام حتی یک دقیقه برای خودم زندگی کرده ام. در هر ساعت روز، جمعیتی کنار من جمع هستند. در این کشور، این سرگرمی مورد علاقه ی اشراف است. نگاه کنید: دفین دارد شکلات صبحانه اش را می خورد! نگاه کنید: دفین دارد موهایش را درست می کند و خودش را آرایش می کند! این جا خیلی از رنگ قرمز استفاده می کنند. در وین، ما اصلا از این رنگ استفاده نمی کردیم. از وقتی به این جا آمده ام، حتی یک جوراب هم خودم پایم نکرده ام و یا حتی کمربندم را هم خودم نبسته ام. همه ی کارها را برایم انجام می دهند. مادر این را قبول نمی کرد. اما خوب، آداب و رسوم این جا چنین است!

ز پلکانی که «پلکان ملکه» نامیده می شود، به اتاقم می روم. اولین جایی که داخل آن می شوم، اتاق نگهبانان است. سپس یک سالن بزرگ است که معمولا روزها، درباریان در آن جمع می شوند. خانم آداب و رسوم، عاشق این است که دم در بیاید و بگوید که چه کسی در چه ساعتی می خواهد به ملاقات من بیاید، یا این که با من کارت بازی کند. سالن بعدی اتاق من است. تقریبا بیشتر روزم را در حالی که خدمتکاران و ندیمه ها دورم جمع هستند، در آن جا می گذرانم. اتاق خوابم را از همه ی اتاق های دیگرم بیشتر دوست دارم و اگر می شد که بیشتر وقتم را در آن جا بدون حضور حتی یکی از این ندیمه ها بگذرانم، دیگر عالی می شد. سقف اتاق فوق العاده است. بوشر، نقاش معروف، آن را نقاشی کرده است. مثل یک آسمان زیبای طلاکوب است، یک پارچه طلایی رنگ.