کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب

A Good Girl's Guide to Murder
کد کتاب : 47861
مترجم :
شابک : 978-6226652643
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 400
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : 17 مهر

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب اثر هالی جکسون

کتاب «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» رمانی نوشته ی «هالی جکسون» است که نخستین بار در سال 2019 انتشار یافت. همه در «فر ویو» داستان را می دانند. دختری زیبا و محبوب به نام «اندی بل» توسط دوستش «سل سینگ» به قتل رسید، و «سل» پس از آن دست به خودکشی زد. پنج سال بعد، «پیپ» همچنان نمی تواند این اتفاق تراژیک را از یاد ببرد. او همچنین نمی تواند بپذیرد که این، تمام اتفاقات رقم خورده در آن روز بوده است. «پیپ» در کودکی، «سل» را می شناخت و او همیشه با «پیپ» مهربان بود. چطور ممکن است که «سل» قاتل بوده باشد؟ «پیپ» تصمیم می گیرد خودش به کاوش در این پرونده ی مختوم بپردازد، و خیلی زود متوجه ردی از اسراری تاریک می شود که ممکن است گواهی بر بی گناهی «سل» باشند. شخصی در «فر ویو» نمی خواهد «پیپ» پاسخ ها را بیابد، و حالا زندگی خود «پیپ» ممکن است در معرض خطر باشد.

کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب

هالی جکسون
هالی جکسون، زاده ی سال 1992، نویسنده ای انگلیسی است. او در باکینگهام‌شِر بزرگ شد و از نوجوانی شروع به نوشتن داستان کرد. کتاب «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» که به اثری پرفروش تبدیل شد، نخستین رمان او به شمار می آید.
نکوداشت های کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب
An addictive must-read mystery.
یک داستان معمایی اعتیادآور که خواندنش ضروری است.
Barnes & Noble

A great, twisty read for fans of YA.
اثری عالی و پرپیچ و خم برای طرفداران داستان های نوجوان.
Book Riot

A treat for mystery readers who enjoy being kept in suspense.
موهبتی برای مخاطبین داستان های معمایی که از تجربه ی تعلیق لذت می برند.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب (لذت متن)
خانه شان در شهر مثل خانه های تسخیر شده بود؛ هنگام گذر از کنارش، سرعت قدم های مردم بیشتر و حرف در گلوهایشان خفه می شد. بچه های پر شر و شور در راه بازگشت از مدرسه به خانه، دور هم جمع می شدند و همدیگر را شیر می کردند که بدوند و دروازه ی مقابل خانه را لمس کنند.

اما خانه به تسخیر ارواح در نیامده بود، تنها سه فرد غمگین درونش بودند که سعی داشتند مثل سابق به زندگیشان ادامه دهند، خانه ای که در آن خبری از سوسو زدن نور یا افتادن خود به خود صندلی نبود، اما با اسپری تیره رنگ، رویش نوشته بودند «خانواده ی آشغال» و با سنگ، شیشه ی پنجره هایش را شکسته بودند.

همیشه، برای پیپ سوال بود که چرا آن ها از آنجا نرفته اند. نه اینکه مجبور باشند... آن ها مرتکب هیچ کار اشتباهی نشده بودند. ولی نمی دانست چطور با آن وضعیت زندگی می کنند.