کتاب گذرگاه

The Crossing
کد کتاب : 48331
مترجم :
شابک : 978-6005906677
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 452
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1994
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب گذرگاه اثر کورمک مک کارتی

کتاب «گذرگاه» رمانی نوشته ی «کورمک مک کارتی» است که نخستین بار در سال 1994 منتشر شد. در اواخر دهه ی 1930، نوجوانی شانزده ساله به نام «بیلی» گرگی را می گیرد که مزرعه ی خانواده اش را مدام مورد حمله و غارت قرار می داد. او اما به جای کشتن گرگ، تصمیم می گیرد آن را به کوه های مکزیک بازگرداند. «بیلی» با عبور از این گذرگاه، سفری دشوار و رویاگونه را در سرزمینی آغاز می کند که در آن، انسان ها با ارواح ملاقات می کنند و خشونت ممکن است مانند صاعقه به شکلی ناگهانی بر سر افراد فرود آید—سرزمینی که هیچ قانونی در آن وجود ندارد، البته به جز قانونی که مرگ وضع کرده است.

کتاب گذرگاه

کورمک مک کارتی
کورمک مک کارتی (به انگلیسی: Cormac McCarthy) که با نام چارلز مک کارتی (به انگلیسی: Charles McCarthy) زاده شد، رمان نویس و نمایش نامه نویس آمریکایی است.در تاریخ ۲۰ ژوئیه سال ۱۹۳۳ در شهر پراویدنس ایالت رودآیلند به دنیا آمد. او در یک خانه ی بزرگ در شهر ناکسویل ایالت تنسی بزرگ شد. پدرش در این شهر، وکیلی موفق بود.با این که در چند سال اخیر تعریف و تمجیدهای زیادی نصیب مک کارتی شده است، او در بیشتر سال های عمر حرفه ای اش به جز برای تعداد محدودی از علاقه مندان و منتقدان، شناخته شده نبود. آثار اولیه ی ...
نکوداشت های کتاب گذرگاه
A novel with the elegaic power of a lost American myth.
رمانی با قدرت مرثیه وار یک اسطوره ی آمریکایی گمشده.
Barnes & Noble

A miracle in prose.
معجزه ای به نثر.
New York Times New York Times

An essential novel by any measure.
رمانی ضروری با هر معیار.
Amazon Amazon

قسمت هایی از کتاب گذرگاه (لذت متن)
پسر اسبش را بست و روی علف ها نشست، نه کاملا در جمع آن ها و نه جدا از آن ها. در قمقمه اش را باز کرد و هر چه آب برایش مانده بود، نوشید و در قمقمه را بست و قمقمه ی خالی را دست به دست کرد. کمی بعد پسری به طرفش آمد و دعوتش کرد کنار آتش بیاید.

چمنزار در شامگاه، به اردوگاه کولی ها می ماند تا پناهنده ها. تعدادشان با از راه رسیدن مسافرانی جدید از جاده زیادتر شده بود و آتش هایی تازه برپا کرده بودند و میان سایه های بین خرمن های آتش، پس و پیش می رفتند.

زن ها بلند شدند تا ناشتایی را آماده کنند و دوباره آتش روشن کردند و برای پختن نان ساجی، خمیر را کف دست هایشان پهن کردند و روی تکه ای بریده شده از حلبی شیروانی گذاشتند. کارشان را می کردند و نسبت به مردهای مست لمیده بر زمین، همانقدر بی تفاوت بودند که نسبت به پالان هایی که رویشان پتوها را انداخته بودند تا خشک شوند.