الیف شافاک، نویسنده «ملت عشق» صدای خاموشی را می شنود



خالق «ملت عشق»، استاد پرسیدن سؤالاتی است که مخاطب را عمیقاً به فکر فرو می برند.

خالق «ملت عشق»، استاد پرسیدن سؤالاتی است که مخاطب را عمیقاً به فکر فرو می برند. مثنوی معنوی با «بشنو از نی چون حکایت می کند» آغاز می شود و «الیف شافاک» در کتاب «ملت عشق» از دل همین مصراع، پرسشی ژرف را بیرون می کشد:

یعنی می‌گویی تصادفی است که شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمند‌ترین اثرش را با «بشنو» شروع می‌کند؟ راستی، خاموشی را می‌شود شنید؟

 

شافاک، خالق رمان محبوب «ملت عشق» به دستاوردهای زیادی رسیده است. او پرفروش ترین نویسنده ی زن در ترکیه است و پس از «اورهان پاموک» نویسنده ی برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات، جایگاه مهمی در ادبیات معاصر ترکیه دارد. الیف شافاک که در سال 2010 «نشان شوالیه هنر و ادبیات» فرانسه را به خود اختصاص داده، همواره در لیست جوایز سر تا سر جهان، چشم ها را به خود خیره کرده است. او علاوه بر نوشتن، سخنگویی تواناست و سخنرانی هایش در چند سال اخیر با استقبال بی نظیر مخاطبین روبه رو شده اند. 

علایق اصلی او، عرفان، زبان شناسی، مهاجرت و تفاوت های فرهنگی است. سبک نوشتن این بانوی پرآوازه، دست یافتنی است و همین نکته باعث می شود همه ی مخاطبین از هر دین، نژاد، فرهنگ و زبان با آثارش همذات پنداری کنند.

 

شفق: نوری در آسمان فرهنگ، هنر و ادبیات

الیف شافاک در 25 اکتبر 1971 در استراسبورگ فرانسه از والدینی ترک به دنیا آمد. وقتی پدر و مادرش از هم جدا شدند، الیف با مادرش به ترکیه رفت. احتمالاً می دانید شافاک، در زبان ترکی به معنی شفق است. وقتی با زندگی او بیشتر آشنا می شویم، می بینیم که او حقیقتاً نام خانوادگی خود را تجلی بخشیده و نه تنها به ادبیات بلکه به نقش زنان در همه ی فعالیت های علمی - فرهنگی، نوری تازه دمیده است.

شافاک به هر دو زبان ترکی و انگلیسی می نویسد و کتاب های او به 48 زبان منتشر شده اند. او سخنران همایش های جهانی TED است و یکی از سخنرانی های او با عنوان «قدرت انقلابی تفکر متکثر» محبوبیت زیادی یافته است. او عضو «مجمع جهانی اقتصاد» در زمینه ی اقتصاد خلاق در سوئیس و هم چنین از پایه گذاران «اندیشکده ی مجمع اروپایی روابط خارجی»  (ECFR)است. الیف شافاک در نشریات بزرگ و معتبری از جمله «فایننشیال تایمز»، «گاردین»، «نیویورک تایمز» و «وال استریت ژورنال» همواره مطرح بوده است. 

او مدرک کارشناسی اش را در رشته ی روابط بین‌الملل، کارشناسی ارشد را در مطالعات زنان و دکترایش را در رشته ی علوم سیاسی و فلسفه ی سیاسی گرفته و در دانشگاه های متعددی در ترکیه، بریتانیا و آمریکا تدریس کرده است. علاوه بر این ها، این بانوی پرکار از فعالین حقوق زنان و حقوق اقلیت ها نیز هست.

 

حواست به قدرت دایره ها باشد!

الیف شافاک در یکی از سخنرانی های TED با عنوان «سیاست های داستانگویی» درباره ی قدرت شکل دایره می گوید: 

مادربزرگم برای پیش بینی آینده، از فال قهوه استفاده می کرد و سرب آب شده را به شکل های مختلفی در می آورد تا چشم بد را دور کند. افراد زیادی برای درمان پیش او می آمدند که مشکلات پوستی مثل جوش و زگیل داشتند. هر بار مادربزرگ، دعاهایی را به عربی می خواند و بر روی یک سیب سرخ، درست به تعداد زگیل ها، خارهایی می زد. سپس یکی یکی، دور خارها با جوهر سیاه دایره می کشید و با این شیوه می خواست زگیل ها را از بین ببرد. ممکن است عجیب به نظرتان برسد ولی از میان بیمارانی که برای معاینه باز می گشتند، کسی را ندیدم که ناراضی باشد یا درمان نشده باشد. وقتی از مادربزرگ پرسیدم چطور این کار را می کند و آیا بهبود بیماران از قدرت دعاست؟ او در جواب گفت: «بله، دعا تأثیرگذار است ولی حواست به قدرت دایره ها هم باشد.»
درس ارزشمندی که از مادربزرگم یاد گرفتم این بود که برای نابود کردن هر چیزی، چه جوش، چه لکه، چه روح انسان، کافی است آن را در حصاری دایره ای اسیر کنیم. اگر هیچ ارتباطی با دنیاهای دیگری ورای دنیای امنی که برگزیدیم نداشته باشیم، در معرض خطر خشک شدن از درون قرار می گیریم. اگر بیش از حد درون پیله ی فرهنگی مان بمانیم، ممکن است انسانیتمان پژمرده شود.» 

 

پیله هایی برای پرواز

و این چنین است که شافاک در رمان هایش به موضوعات متنوعی پرداخته است: عرفان و تصوف در کتاب «ملت عشق»، ناموس و آبرو در کتاب «اسکندر»، تاریخ عثمانی در کتاب «من و استادم»، جست و جوی رضایت و خوشبختی در کتاب «بهترین زمان مردن»، دیدن و دیده شدن در کتاب «محرم» و داستان قصری ویرانه در کتاب «شپش پالاس». اما همیشه موضوعات اصلی، در پیله ای تنیده می شوند که آن اثار را به پروانه ای خوش نقش و نگار تبدیل می کند؛ پیله ای از جنس زندگی، عشق، دین و دنیا.

 

آتشی از عشق در جان برفروز

حالا می خواهیم به سراغ محبوب ترین اثر شافاک یعنی کتاب «ملت عشق» برویم و ببینیم این نویسنده ی بی نظیر درباره ی رمانش چه می گوید. در کتاب «ملت عشق»، 40 قاعده با ما در میان گذاشته می شود که قواعدی نه فقط برای عشق، بلکه برای رستگاری هستند. این کتاب در پنج بخش با معرفی پنج عنصر حیات (خاک، آب، باد، آتش و خلأ) روایت شده است. از این رو، ما نیز از میان قواعد آن، 5 قاعده (قواعد 7 تا 11) را به شما هدیه می دهیم. 

 بخش اول کتاب «خاک» نامیده شده است: پدیده های عمیق، آرام و جامد زندگی

چرا شافاک ملت عشق را نوشت؟

شافاک می خواست به مفهوم عشق، از نقطه نظری معنوی بپردازد. به همین دلیل به سراغ رابطه ی شمس و مولانا رفت. به نظر او، مولانا صدای عشق است. او که همواره از شعر و فلسفه ی مولانا الهام می گرفته، می گوید:

مولانا ورای قرن ها و زمان ها با من سخن می گوید. وقتی شروع به خواندن مولانا می کنی، پا در سفری بی انتها می گذاری.

 

چرا زاویه دیدهای گوناگون؟

شافاک در کتاب «ملت عشق»، از شخصیت های گوناگون و زوایای دید مختلف برای روایت استفاده کرده است. اما چرا؟ به نظر شافاک حقیقت داستان گویی، بیش از آن که چیزی ثابت باشد، سیال است و در ادبیات، برخلاف سیاست های روزمره، آن چه اهمیت دارد، ابهامات، تکثر و انعطاف پذیری است. نوع روایت «ملت عشق» با دیدگاه های تصوف نیز هماهنگی دارد. چرا که عرفا نیز مانند هنرمندان در دنیایی سیال زندگی می کنند. آن ها معتقدند انسان هیچ گاه نباید از خودش مطمئن باشد و زیبایی خلقت را در تنوع آن می بینند.

بخش دوم کتاب «آب» نام دارد: پدیده های سیال، جاری و متغیر زندگی

چه پژوهش هایی برای نوشتن این رمان انجام شد؟

شافاک می گوید نوشتن رمانی با شخصیت های تاریخی در ابتدا، ترسناک به نظر می رسد. به همین دلیل، به منظور به دست آوردن حقایق تاریخی برای نوشتن «ملت عشق»، دست به تحقیقات گسترده ای زده است. او از دهه ی بیست زندگی اش بر روی این موضوع کار می کرده و حتی رساله ی کارشناسی ارشدش را به آن اختصاص داده است. بنابراین، با پیشینه ای غنی به سراغ نوشتن این رمان می رود. اما پس از مدتی، مطالعات و پژوهش های خود را متوقف می کند و تمرکزش را روی داستان می گذارد. او در این باره می گوید:

به شخصیت ها اجازه دادم راهنمایم باشند. تجربه به من ثابت کرده که ما نویسنده ها هر چه بیشتر شخصیت ها را کنترل کنیم، آن ها را تصنعی تر می کنیم. بنابراین هر چه منیّت نویسنده در فرآیند نوشتن کم تر باشد، شخصیت ها زنده تر و داستان، خلاقانه تر می شود.


بخش سوم کتاب «باد» نام گرفته است: پدیده های ترک کننده و کوچنده ی زندگی

 

نوشتن این رمان چه تأثیراتی بر نویسنده ی آن داشته است؟

الیف شافاک می گوید نوشتن این رمان بیش از آن چه قابل توضیح باشد، او را تغییر داده است. او می گوید:

برخی کتاب ها علاوه بر این که باعث دگرگونی مخاطبین می شوند، نویسندگانشان را نیز تغییر می دهند. «ملت عشق» برای من این گونه بود. وقتی آن را تمام کردم، همان کسی نبودم که آن را شروع کرده بود.


بخش چهارم کتاب «آتش» نامیده شده است: پدیده های سوزاننده، ویران کننده و نابودکننده ی زندگی



چرا ملت عشق به این حد از محبوبیت رسید؟

 

شافاک با این رمان، صدای مولانا را بیش از پیش به گوش دنیای غرب رساند. او باور دارد مولانا با زبانی سخن می گوید که می تواند هر کسی را صرف نظر از طبقه ی اجتماعی، رنگ پوست، دین، زبان و فرهنگ به خود جلب کند. زبان مولانا، زبانی جهانی است که همه ی ما را به هم متصل می داند. هیچ کس از دایره ی عشق خارج نیست:

ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

 

بله. در دنیایی که روز به روز انسان ها از هم فاصله می گیرند، مولانا از وحدت می گوید.

 

بخش پنجم کتاب «خلأ» نام دارد: پدیده هایی که نبودنشان بر ما تأثیر می‌گذارد. نه، بودنشان.

گوشه هایی از زندگی الیف شافاک

الیف شافاک وقتی در حال نوشتن رمان است، روز و شب، در خانه و بیرون می نویسد. روال روزانه اش این طور است: ساعت 7 صبح، پیش از رفتن بچه هایش به مدرسه با آن ها صبحانه می خورد. ولی کارش را اغلب 5 صبح شروع می کند یا وقتی بچه ها به خواب می روند، تا دیر وقت کار می کند. او معتقد است مادرهایی که سر کار می روند باید همه فن حریف باشند.

شوهرش روزنامه نگاری در استانبول است. او می گوید:

استانبول را خیلی دوست دارم ولی در آن جا احساس خفگی می کنم. رمان نویسان در ترکیه، از نظر اجتماعی، شخصیت های مهمی هستند. به همین دلیل، برایم راحت تر است تا آزادی مورد نیازم برای نوشتن را در لندن پیدا کنم. زندگی کردن در دو شهر، تجربیاتی غنی را به ارمغان می آورد ولی در عین حال، ازدواج را تضعیف می کند.

 

 

زندگی مشترک

 

تمام وقت و انرژی شافاک صرف نوشتن و مادر بودن می شود. او می گوید:

می دانم که همسر خوبی نیستم ولی یک جورهایی با آن کنار آمده ام. فکر می کنم نمی توان همه چیز را در زندگی با کیفیتی یکسان و عالی به انجام رساند. باید تشخیص دهیم که نمی توانیم همه کار را همزمان به بهترین شکل انجام دهیم.

 

انتخاب کتاب 

نویسنده ی «ملت عشق» به شدت کتابخوان است و کتاب هایش را گلچین شده انتخاب می کند. عاشق فلسفه است و به کتاب های غیرداستانی درباره ی مغز و نوروساینس (علم اعصاب) علاقه دارد.  

 

زبان: انگلیسی یا ترکی؟

به نظر شافاک، انسان ها در آنِ واحد بخش های مختلفی دارند. او می گوید:

من به انگلیسی و ترکی می نویسم. وقتی می خواهم درباره ی غم و اندوه بنویسم، ترکی برایم راحت تر است. و وقتی کمدی سیاه، یا شوخی های عمیق در کار باشد، زبان انگلیسی را به کار می برم. قبلاً به ترکی می نوشتم؛ حالا به انگلیسی می نویسم، سپس آن را به ترکی ترجمه کرده و به سبک خودم بازنویسی می کنم.



افسردگی

الیف شافاک پس از به دنیا آمدن اولین فرزندش، از افسردگی پس از زایمان رنج برد. او در این باره می گوید:

وقتی به هر دلیلی آشفتگی را تجربه می کنیم، مجبور می شویم به درونمان نگاه کنیم تا ببینیم چه مشکلاتی داریم. وقتی همه چیز رو به راه است و در حال انجام وظایفمان، یکی پس از دیگری هستیم، دلیلی ندارد که توقف کنیم و به درونمان برویم. افسردگی، تجربه ای تکان دهنده است. انگار تمام قطعات وجودی مان از هم می پاشد. ولی فرصتی را فراهم می کند که بتوانیم خود جدیدی بسازیم که شاید بهتر از خودِ قبلی مان باشد.

شافاک ثابت می کند که چگونه یک نویسنده ی توانا می تواند از دردناک ترین حوادث زندگی اش برای خلق یک اثر بهره بگیرد. او در کتاب «بعد از عشق» درباره ی تجربه ی افسردگی پس از زایمان و بحران روحی خود نوشته است. او باور دارد که باید با افسردگی مانند دوستی آزادمنش رفتار کرد که هر زمان دلش می خواهد، می آید و می رود.

 

حیوان مورد علاقه

حیوان مورد علاقه ی شافاک، جغد است. او در این باره می گوید:

جغد برای من حیوانی مهم است. فکر می کنم حیوانی بسیار معنوی و حکیم است. کاش جغدها می توانستند حرف بزنند. شاید هم حرف می زنند.

 

بخشی از کتابخانه ی شخصی شافاک

الیف شافاک، نویسنده ای منحصر به فرد است. به نظر او، تنها راه آموختن نوشتن از طریق خودِ نوشتن است. او به نویسندگان نوپا توصیه می کند که زیاد کتاب بخوانند؛ کتابی را بنویسند که خودشان دوست دارند بخوانند؛ از افسردگی نترسند؛ مخاطب، منتقدین و دنیای بیرون را فراموش کنند و در آخر، همه ی توصیه های او را نادیده بگیرند! چرا که هیچ قانونی برای نوشتن وجود ندارد و این، زیبایی آن است.

 

نباید بگذاریم دلمان بگیرد

شافاک، در کتاب «آینه های شهر» می نویسد:

دلم که می گیرد به خودم یادآوری می ‌کنم برای چه به اینجا آمده‌ ام. از تکرارش خسته نمی ‌شوم تا سر سوزنی تردید در ذهنم باقی نماند: به شهر آینه ‌ها آمدم چون در داستانی هستم که پیش از من نوشته شده. در شهر آینه‌ ها هستم چون می ‌خواهم بدانم کیستم.

 

این بار اگر دلتان گرفت، کتابی از الیف شافاک را به دست بگیرید و یادتان باشد کتاب ها همیشه نجاتمان می دهند.