کتاب «پرواز را به خاطر بسپار» نوشته یرژی کاشینسکی در سال ۱۹۶۵ منتشر شد و روایت آن در دوران جنگ جهانی دوم میگذرد. داستان از دید یک پسربچه روایت میشود که نام و هویت او عمدا نامشخص باقی گذاشته شده است، هرچند نشانههایی وجود دارد که او یهودی یا کولی است. در آغاز جنگ، این کودک از خانوادهاش جدا میشود و ناچار است در روستاهای مختلف اروپای شرقی برای بقا سرگردان شود. روایت کتاب اپیزودیک است و هر فصل تجربه او با گروهی جدید از مردم یا شخصیتها را نشان میدهد. در طول سفر او با شکلهای مختلفی از خشونت، بیرحمی و خرافهپرستی روبهرو میشود و بسیاری از افرادی که با او مواجه میشوند یا از او سوءاستفاده میکنند یا با بیاعتمادی و خصومت به او نگاه میکنند. رمان بهطور مستقیم صحنههایی از تحقیر، آزار، شکنجه و تجاوز را به تصویر میکشد تا نشان دهد جنگ چگونه روابط انسانی و اخلاقیات را از بین میبرد. نگاه کتاب بیشتر بر تجربههای فردی و عینی این کودک متمرکز است تا بر وقایع کلی جنگ. عنوان کتاب از یک تمثیل گرفته شده است: پرندهای که با رنگی متفاوت رنگآمیزی میشود، وقتی دوباره به گله پرندگان بازگردانده میشود، توسط بقیه پرندگان طرد و نابود میشود. این تصویر بهعنوان استعارهای از موقعیت کودک عمل میکند که بهخاطر تفاوت یا ناشناختهبودنش، همیشه در معرض طرد و خشونت قرار دارد. این تمثیل نمادی از رفتار جوامع انسانی در برابر کسانی است که متفاوت یا غریبه تلقی میشوند. رمان «پرواز را به خاطر بسپار» بهعنوان یکی از آثار مهم ادبیات جنگ قرن بیستم شناخته میشود، زیرا ابعاد تاریک خشونت، بیگانگی و تلاش برای بقا در شرایط غیرانسانی را به شکلی روایی و مستقیم بررسی میکند.
درباره یرژی کاشینسکی
یرژی نیکودم کوشینسکی (به لهستانی: Jerzy Nikodem Kosiński) (زادهٔ ۱۴ ژوئن ۱۹۳۳ در لودز، لهستان، درگذشتهٔ ۳ مه ۱۹۹۱ در نیویورک، آمریکا) داستاننویس لهستانی-آمریکایی یهودی تبار است که همهٔ آثارش را به زبان انگلیسی نوشتهاست. رمانهای پرنده رنگین، عروج و گامها مهمترین آثار اوست. بر اساس رمان حضور فیلمی به همین نام ساخته شدهاست.
فیلمشو چند سال پیش دیدم. تاثیرگذار بود. با اون فضای سورئالش. بازی اون بچه هم محشر بود. یجورایی سیر و سلوک یه بچه رو از بین سیاهیهای جنگ و فقر و خرافات و خودخواهی آدم ها، در مسیر جستجو و رسیدن به پدرش، به تصویر کشیده بود.