کتاب سوسیالیسم

Socialism: The Failed Idea that never Dies
ایده شکست خورده ای که هرگز نمی میرد
کد کتاب : 22668
مترجم :
شابک : 978-6222460693
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 400
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب سوسیالیسم اثر کریستین نیمیتز

"سوسیالیسم" یا "ایده شکست خورده ای که هرگز نمی میرد" کتابی است به قلم "دکتر کریستین نیمیتز" که این ایده را از جهات متنوعی مورد بررسی قرار می دهد.
"سوسیالیسم" به طرز عجیب و غیرقابل انکاری از طریق تجربیات دنیای واقعی رد شده است. در طول صد سال گذشته ، بیش از دو هزار تلاش برای ایجاد یک جامعه سوسیالیستی انجام شده است ، از اتحاد جماهیر شوروی گرفته تا مائوئیست ها در چین و ونزوئلا؛ همه آن ها در درجات مختلفی از شکست به پایان رسیده اند. اما ، طبق گفته ی طرفداران "سوسیالیسم" ، تنها دلیل چنین وقایعی این است که هیچ یک از این تجربیات "سوسیالیسم واقعی" نبودند .
کتاب "سوسیالیسم" یا "ایده شکست خورده ای که هرگز نمی میرد" نوشته ی "دکتر کریستین نیمیتز" تاریخچه این موضوع را تا به امروز ، با پاسخی استاندارد مستند می کند . این کتاب نشان می دهد که چگونه ادعای سوسیالیسم جعلی پس از این رویدادها مطرح شده است. تا زمانی که یک پروژه ی سوسیالیستی در مراحل آماده سازی باشد ، تقریبا هیچ کس ادعا نمی کند که این سوسیالیسم واقعی نیست؛ در عوض ، تقریبا هر پروژه ی سوسیالیستی در تاریخ، یک فاز شبیه ماه عسل را پشت سر گذاشته است ، که طی آن با شور و نشاط، مورد تحسین روشنفکران برجسته ی غربی قرار گرفته است و تنها زمانی آن را انکار می کنند که شکست هایشان بسیار آشکار شده است و می گویند: این ها "سوسیالیسم واقعی" نیستند. این کتاب به خوبی توضیح می دهد که چرا "سوسیالیسم" به عنوان یک سیستم، فاقد استحکام کافی و کاربردی در دنیای واقعی است.

کتاب سوسیالیسم

کریستین نیمیتز
دکتر کریستین نیمیتز ، مدیر پژوهشکده ای در انستیتوی امور اقتصادی (IEA) ، و نویسنده چندین کتاب است. وی دارای مدرک دکترای اقتصاد سیاسی از کینگ کالج لندن و کارشناسی ارشد اقتصاد از دانشگاه هومبولدت برلین می باشد.
قسمت هایی از کتاب سوسیالیسم (لذت متن)
سوسیالیسم در بریتانیا، هم در میان دانشجویان محبوب است و هم بین افراد ۳۰ تا ۵۰ ساله؛ نظرسنجی های متعدد نیز این را تأیید می کنند. نظرسنجی ها همچنین نشان می دهند حمایت از سوسیالیسم به طور کلی در راستای حمایت از طیف گسترده ای از سیاست های فردی است که می توان آن ها را سوسیالیستی دانست. جالب است که حمایت از سوسیالیسم به طور نظری هم راستای برداشت های مثبت نسبت به نمونه های واقعی اعم از معاصر یا تاریخی و نظام سوسیالیستی در عمل نیست. مثلا افرادی که به کشورهای سابق پیمان ورشو اعم از چین مائوئیستی، ویتنام شمالی یا کرهٔ شمالی نگاه خوش بینانه دارند امروزه اقلیتی کوچک در بریتانیا هستند. سوسیالیست ها با موفقیت، فاصله شان را از بالغ بر بیست و چهار تلاش شکست خورده برای ساخت جامعهٔ سوسیالیستی حفظ کرده اند. ادعای آنان مبنی بر این که «این نظام ها نه تنها هرگز سوسیالیسم «واقعی» نبودند، بلکه اندیشهٔ سوسیالیستی را تحریف کرده بودند» به عقیده ای متعارف تبدیل شده است. برای نمونه، امروزه نوشتن شکست های اتحاد جماهیر شوروی سابق به پای سوسیالیسم معاصر، احمقانه و خارج از عرف به شمار می آید. اما در حالی که سوسیالیست ها فاصله شان را با نمونه های تاریخی و معاصر سوسیالیسم حفظ کرده اند معمولا تلاش می کنند توضیح دهند دقیقا چه کار متفاوتی انجام خواهند داد. سوسیالیست ها میل دارند به سمت انتزاع فرار کنند و به جای سخن از ویژگی های سازمانی ملموس از آرمان های رفیع حرف بزنند. اما این آرمان ها (مثلا دموکرات کردن اقتصاد) اصلا چیز جدیدی نیستند. این ها همان آرمان هایی اند که محرک طرح های سوسیالیستی پیشین بودند. سوسیالیسم اصلا به آن آرمان ها جامهٔ عمل نپوشانده، اما این ناشی از فقدان تلاش نیست. دفاع سوسیالیسم غیرواقعی همواره معطوف به گذشته است، یعنی زمانی که تجربهٔ سوسیالیستی قبلا در سطح وسیع بی اعتبار شده. تا وقتی که تجربهٔ سوسیالیستی در دوران اولیه اش است تقریبا هیچ کس بحثی روی اعتبار سوسیالیستی اش ندارد. برعکس، عملا تمام رژیم های سوسیالیستی دوره های اوج شان را گذرانده اند و طی آن مشتاقانه از سوی بسیاری از روشنفکران غربی تحسین شده اند. تنها بعد از این رویداد (یعنی زمانی که آن ها مایهٔ شرمندگی نهضت سوسیالیسم شدند) است که نسخه های سوسیالیستی آنان بر مبنای تجربهٔ گذشته «غیرواقعی» لقب می گیرند. این الگو از دههٔ سی آغاز شد، هنگامی که هزاران روشنفکر غربی همچنان مشغول زیارت سیاسی از اتحاد جماهیر شوروی بودند. هرچند سبعیت آن رژیم در غرب، شهرهٔ خاص و عام (یا دست کم شناخته شده) بود، اتحاد جماهیر شوروی را در سطح گسترده ای دموکراسی بالقوه مردمی به شمار می آوردند که به دست کارگران اداره می شود. وقتی «ذوب شدن در پرچم استالین» از مد افتاد، بیشتر هواداران غربی استالین رسما اعلام موضع نکردند، اما به وضوح در این باره سکوت کردند.