کتاب آدم ها

People
کد کتاب : 8852
شابک : 9789643807337
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 252
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 21
زودترین زمان ارسال : 25 مهر

برنده ی جایزه ی بهترین مجموعه داستان سال 1389 از بنیاد گلشیری

معرفی کتاب آدم ها اثر احمد غلامی

"آدم ها" مجموعه ی داستان های کوتاهی است به قلم "احمد غلامی" که شصت و دو اثر کوتاه داستانی از این نویسنده را در برداشته و موفق شده "برنده ی جایزه ی بهترین مجموعه داستان سال 1389 از بنیاد گلشیری" بشود. همانطور که از عنوان کتاب برمی آید، "احمد غلامی" این داستان ها را درباره ی "آدم ها" نوشته است. شخصیت پردازی در این داستان های چندصفحه ای به گونه ای است که ابتدا نام شخصیت موردنظر و سپس عمده ی ویژگی های ظاهری و اخلاقی اش به خواننده معرفی می شود. آنچه بیش از همه در این "آدم ها" جلب توجه می کند و در واقع آن ها را خاص می کند، همان معمولی بودنشان است. این "آدم ها" نه از معیارهای زیبایی شناسانه ی رمان های عامه پسند چیزی نصیبشان شده و نه خصوصیت اخلاقی خاصی دارند؛ حتی موقعیت اجتماعی که آن ها را از بقیه جدا کند و حسادت برانگیزد هم ندارند؛ در یک کلام آن ها آدم اند. آدم، خالص از هر امتیازی که آن ها را از چهارچوب معمول خارج کند.
از دیگر ویژگی هایی که "احمد غلامی" برای این "آدم ها" در نظر گرفته، نحوه ی معارفه ی آن ها به خواننده است؛ آدم های او با ویژگی های مثبت و قهرمانانه شان به خواننده شناسانده نمی شوند بلکه این ترس ها و ضعف هایشان است که آن ها را به مخاطب معرفی می کند. "احمد غلامی" علاوه بر شخصیت ها، توجه ویژه ای به مکان داستان ها داشته و اکثر رویدادهای رمان در دو مکان مشخص "محله" و "جبهه" و پس از آن در جاده، محل کار، خانواده و روستا اتفاق می افتد.

کتاب آدم ها

احمد غلامی
احمد غلامی روزنامه‌نگار و نویسنده ایرانی است.احمد غلامی (متولد ۱۳۴۰) در ساوه زاده شد و به دلیل شغل پدرش، در دوران کودکی در شهرها و روستاهای زیادی به سر برد. او روزنامه‌نگاری را در سال ۱۳۶۰ با روزنامه اطلاعات آغاز کرد. دوران سربازی غلامی در جنگ گذشت و به همین دلیل جنگ موضوع بسیاری از آثارش شد.
قسمت هایی از کتاب آدم ها (لذت متن)
ما آدم های بیچاره ای بودیم و ستوان مکری بیچاره تر از ما. درست است که لیسانس وظیفه بود و فرمانده ما اما کسی او را به رسمیت نمی شناخت و همه به او می گفتند: «ستوان سوتی.» این حرف معنی اش این بود که درجه های ستوان مکری را جدی نگیرید. ما بیچاره بودیم چون عدل شده بودیم سرباز پیاده و ستوان مکری بیچاره تر بود چون شده بود فرمانده ما. اما بیچارگی او همین جا تمام نمی شد...