درهای باز جهنم در داستان پادآرمان‌شهر



«داستان پادآرمان‌شهر» در قرن بیستم، ریشه در داستان های نویسندگانی دارد که به آرمان‌شهر باور داشتند. نویسندگانی مثل «اچ جی ولز» و «ویلیام موریس»

زمانی که «دونالد ترامپ» به ریاست جمهوری آمریکا رسید، فروش رمان های پادآرمان‌شهری مشهور مانند «سرگذشت ندیمه» و «1984»، به سرعت افزایش یافت. همین نکته، به خوبی نشان می دهد که پادآرمان‌شهر یا «دیستوپیا» حرف های زیادی برای گفتن دارد.

 

 

کلمه ی «دیستوپیا» از دو بخش «دیس» (dys) به معنی «بد» و «توپیا» (topia) به معنی «مکان» تشکیل شده و ریشه ی آن به یونان باستان می رسد. این اصطلاح برای توصیف جوامع نامطلوب به کار می رود. اما «داستان پادآرمان‌شهر» یا «ویران‌شهر» معادل «داستان پسارستاخیزی» نیست. این نوع از داستان را نباید با آینده ای ساختگی و تاریک یکی دانست. به طور معمول، در داستان ها در مقابل شخصیت اصلی (پروتاگونیست)، شخصیتی منفی (آنتاگونیست) وجود دارد که متضاد اوست. در «داستان پادآرمان‌شهر» جامعه به خودیِ خود به آنتاگونیست تبدیل می شود. یعنی این جامعه است که به طور جدی در مقابل اهداف و خواسته های شخصیت اصلی ایستاده است.

ظلمی که به طور مکرر توسط یک حکومت تمامیت طلب اعمال می شود، آزادی های مدنی را از بین می برد و شرایط را برای زندگی غیر قابل تحمل می کند. در چنین شرایطی، به دلیل افزایش بیش از حد جمعیت، قوانینی که بر روابط جنسی فرد حکمران هستند و همچنین نظارت مداوم بر همه ی ابعاد زندگی، زیستن را به فاجعه ای تمام عیار تبدیل می کنند. داستان های جذاب پادآرمان‌شهری، نه تنها سیاهی را انکار نمی‌ کنند بلکه دقیقاً درباره‌ ی سیاهی اند.

 

نسبی بودن ارزش ها

این که یک جامعه را پادآرمان‌شهر بدانیم یا نه، کاملاً نسبی است و معمولاً به دیدگاه هر شخص بستگی دارد. آن چه ممکن است به نظر یک شخص، پادآرمانی به نظر برسد، به نظر شخصی دیگر ممکن است کاملاً قابل قبول و حتی آرمانی باشد. مثلاً اگر شما به زاد و ولد اهمیتی ندهید و نخواهید از خود نسلی به جای بگذارید، جهانی که در آن میزان زاد و ولد به طور دقیق کنترل می شود، برایتان پادآرمانی نخواهد بود. اما برای کسی که برای زاد و ولد ارزش قائل است، این که جامعه به او بگوید چه زمانی و چگونه حق دارد تولید مثل کند، چیزی شبیه به کابوس است.

مثال دیگر این که، اگر کسی به خواندن کتاب و تفکر علاقه ای نداشته باشد، برایش مهم نیست که خواندن کتاب ممنوع شود. اما احتمالاً برای شخص شما که مشغول خواندن این مقاله هستید، جامعه ای که کتاب ها در آن نابود می شوند، مانند آنچه در کتاب «فارنهایت 451» می بینیم، پادآرمانی خواهد بود.

آرمان یا پادآرمان؟

بسیاری از جوامعی که در داستان ها به عنوان آرمان‌شهر یا مدینه ی فاضله به تصویر کشیده می شوند، در واقع پاد‌آرمان‌شهر هستند. آرمان‌شهر و پادآرمان‌شهر، مانند سفیدی و سیاهی، فرشتگان و شیاطین یا روز و شب، دو روی یک سکه هستند. این شرایطِ به ظاهر متناقض به این دلیل به وجود می آید که در پادآرمان‌شهر، جامعه از «الف» در ازای داشتن «ب» دست می کشد؛ فواید «ب» جامعه را نسبت به فقدان «الف» کور می کند؛ معمولاً با گذشت سال های زیادی فقدان «الف» حس می شود و شهروندان به این نتیجه می رسند که جهانی که زمانی آن را قابل قبول (و حتی آرمانی) می دانستند آن جهانی نیست که فکرش را می کردند. بنابراین، نکته ای در مورد داستان پادآرمان‌شهری به طرز غیر قابل انکاری مرموز و جذاب است: این ایده که ممکن است شما در یک پادآرمان‌شهر زندگی کنید و خودتان خبر نداشته باشید!

 

 

داستان های پادآرمان‌شهر اغلب به عنوان «داستان های هشدار دهنده» در نظر گرفته می شوند. اما بهترین داستان های دیستوپیایی، آن هایی نیستند که جیغ های دلخراشی سر می دهند و به اشارات سیاسی/اجتماعی دست می زنند. بهترین داستان های پادآرمان‌شهری، از معانی عمیق تری پرده بر می دارند و به نقش فرد به عنوان بخشی کوچک از جامعه و مفهوم انسان بودن می پردازند. 

 

تاریخچه ای مختصر از داستان پادآرمان‌شهر در دوران معاصر

برای این که با پادآرمان‌شهر یا «دیستوپیا» بیشتر آشنا شویم، ابتدا باید «آرمان‌شهر» یا «اوتوپیا» را بشناسیم. واژه ی «اوتوپیا» (Utopia) شامل دو بخش «او» (ou) که در یونانی به معنای «نفی» و «توپوس» (topos) به معنای «مکان» است، یعنی ناکجاآباد و جایی که وجود ندارد. اصطلاح «اوتوپیا» برای نخستین بار توسط «توماس مور» در کتابی با همین نام به کار برده شد. کتاب «اوتوپیا» که در سال 1516 به انتشار رسید، جزیره ای خیالی و آرمانی در اقیانوس اطلس را توصیف می کند که نقدی گزنده بر وضعیت انگلستان است.

در سال 1868 فیلسوف بریتانیایی «جان استوارت میل» واژه ی «پاد‌آرمان‌شهر» را به معنی «محل بد» ابداع کرد تا سیاست های ارضی حکومت ایرلند را محکوم کند. او از نوشته های «مور» درباره ی «آرمان شهر» الهام گرفته بود.

«داستان پادآرمان‌شهر» در قرن بیستم، ریشه در داستان های نویسندگانی دارد که به آرمان‌شهر باور داشتند. نویسندگانی مثل «اچ جی ولز» و «ویلیام موریس» داستان هایی را خلق کردند که می توان آن ها را داستان «آرمان‌شهری» نامید. «ولز» خود را «آرمان‌شهر‌نگار» (utopiographer) می نامید چرا که باور داشت پیشرفت های علمی به ریشه کن کردن جنگ و فقر منجر می شوند. این ایده آلِ آرمان‌شهری در آثار «موریس» نیز نمود داشت. نویسنده ای که در اثری به نام «خبر از ناکجا» (که در سال 1890 انتشار یافت) درباره ی جامعه ی بی نقص و کامل سوسیالیستی نوشت.

رمان «خبر از ناکجا» که به اندازه ی کتاب «ماشین زمان» نوشته ی «ولز» مشهور نیست، داستان «ویلیام گست» یکی از اعضای حزب سوسیالیست را روایت می کند که به خواب می رود و در مدینه ی فاضله ای در آینده بیدار می شود. در اوتوپیای «موریس»، مالکیت مشترک و آرمان های سوسیالیستی حاکم اند. این آرمان‌‌شهر فاقد شهرهای بزرگ، فاقد قدرت حاکم و فاقد سیستم پولی و نظام طبقاتی است. در این جامعه ی آرمانی و کامل، «موریس» باور دارد که تنها راه زندگی، زدودن مرز میان هنر، زندگی و کار است. او همچنین از سوسیالیسم دولتی انتقاد می کند و آن را بر خلاف عقاید سوسیالیست های آزادیخواه می داند. 

 

ناامیدی از بهشت 

با طلوع قرن بیستم، باور نویسندگان به پیشرفت های سیاسی و علمی کم تر شد. «آلدوس هاکسلی» با رمان «دنیای قشنگ نو» (منتشر شده در سال 1932) از ارزش های آرمانی معتقدان به مدینه ی فاضله انتقاد کرد و نوک پیکان انتقاداتش را به سوی ارزش های علم و آرمان های سیاسی «ولز» و «موریس» نشانه گرفت. 

کتاب «دنیای قشنگ نو» جامعه ای را در آینده به تصویر می کشد که در آن پیشرفت های علمی مد نظر «اچ جی ولز» به وقوع پیوسته و همه ی جوانب زندگی انسان را تحت الشعاع قرار داده است. در این رمان، به دنیا آمدن بچه ها به طور مصنوعی و کنترل شده در لوله های آزمایشگاهی صورت می گیرد و همه ی مردم مجبورند مطیع قوانینی باشند که دولت به آن ها تحمیل می کند.

نظام طبقاتی در این جامعه، انسان ها را به گروه های مختلف تقسیم می کند: آلفاها، بتاها، گاماها و اپسیلون ‌ها. این طبقه ‌بندی بر حسب هوش و کارایی ذهنی تنظیم شده است: «آلفاها» از بقیه والاترند و کارهای ذهنی را انجام می دهند و به ترتیب، طبقات پایین تر به دلیل هوش کم تر، کارهای طبقات فرودست را بر عهده دارند. 

در این جامعه، شست و شوی مغزی با افراد کاری کرده که هیچ کس از شرایط خود ناراضی نیست! اما در این میان، قهرمانی به نام «جان» وجود دارد که به طور طبیعی (و نه در آزمایشگاه) به دنیا آمده و در میان «وحشی ها» بیرون از جامعه ی حاکم زندگی می کند. از طریق این شخصیت است که «هاکسلی» از شرطی شدگی جهانِ به اصطلاح آرمانی انتقاد می کند و این سؤال را مطرح می نماید که آیا انسانی که نتواند شرم، احساس گناه و رنج را تجربه کند، همچنان انسان است؟ و این گونه، آرمان‌شهرِ توخالی که به نظر اکثریت مردم جامعه بهشت است، برای «جان» به جهنمی تبدیل می شود که او را زندانی کرده است. 

همان طور که در مقاله ی «پرسه در گوشه و کنار دنیای قشنگ نو» گفتیم، ایده ی اولیه ی این کتاب، به هجو کشیدن آرمان‌شهرِ افرادی مثل «اچ جی ولز» بود. به نظر «هاکسلی» ایده های آرمان‌شهری اگر در عمل به وقوع بپیوندند، نتیجه‌ ای جز «پادآرمان‌شهر» به بار نخواهند آورد. 

 

فردیت یا همرنگی با جماعت؟

بیشتر ایده هایی که در کتاب «دنیای قشنگ نو» می بینیم در رمانی قدیمی تر، نوشته ی «یوگنی زامیاتین» به دقت مورد بررسی قرار گرفته اند. در رمان «ما» نوشته ی «زامیاتین»، آرمان‌شهری در آینده وجود دارد که ویژگی های آن با «دنیای قشنگ نو» مشترک است. این کتاب که توسط نویسنده ای روس نوشته شده در سال 1924 به انگلیسی منتشر شد و طرح داستانی آن به رمان «هاکسلی» شباهت دارد: فردیت و تلاش های فردگرایانه علیه جماعتی همرنگ. «جورج اورول» نویسنده ی مشهور و خالق یکی از مهم ترین آثار پادآرمان‌شهری یعنی رمان «1984» درباره ی تأثیری که «هاکسلی» از رمان «زامیاتین» گرفته، این گونه می نویسد:

هر دوی این آثار به شورش روحیه ی بنیادین و بدوی انسان علیه جهانی منطقی شده، مکانیزه و عاری از درد می پردازند و هر دوی این داستان ها در ششصد سال آینده به وقوع می پیوندند. حال و هوای هر دو کتاب شبیه است و تقریباً هر دو جامعه ای که توصیف می شوند، یکسان هستند؛ اگرچه کتاب «هاکسلی» آگاهی سیاسی کم تری را نشان می دهد و بیشتر تحت تأثیر نظریات بیولوژیکی و روانشناسانه ی دوران خود است.

 

 

کتاب «1984»، شاهکاری پادآرمان‌شهری

با شروع جنگ جهانی دوم، علاقه ی نویسندگان به تصویر کردن آرمان‌شهرهایی که بر مبنای پیشرفت های علمی ساخته شده بودند، کم تر و کم تر شد و در اواخر دهه ی 1930 و دهه ی 1940، داستان هایی به ظهور رسیدند که پادآرمان‌شهرهای سیاسی را به تصویر می کشیدند. شاهکار تمام عیار این دوران، رمان «1984» نوشته ی «جورج اورول» بود که در سال 1949 منتشر شد و حکومتی توتالیتر (تمامیت خواه) را به تصویر کشید که بازتاب نگرانی ها از قدرت رو به افزایش فاشیسم و کمونیسم بود.

رمان «1984» یکی از شناخته شده ترین داستان های پادآرمان‌شهری قرن بیستم است. در این کتاب، دنیای آینده شامل سه کشور بزرگ اقیانوسیه، اوراسیا و ایستاسیا است. در جهان «اورول»، حکومت از فرمی فریبکارانه از زبان به نام «نیواسپیک» (زبان جدید) استفاده می کند که در آن «جنگ، صلح است» و همه قانع شده اند  که «5 = 2 + 2»! مهم تر از همه، رهبری به نام «برادر بزرگ» وجود دارد که با شمایلی هیتلرگونه همه ی شهروندان را زیر نظر دارد. شخصیت اصلی رمان، «وینستون اسمیت»، آخرین انسانی است که مفهومی به نام آزادی را می شناسد و می خواهد علیه «برادر بزرگ» شورش کند. 

«اریک فروم»، روانشناس و فیلسوف بزرگ و نویسنده ی آثاری مثل «هنر عشق ورزیدن»، درباره ی کتاب «1984» می نویسد:

رمان «1984» بیان گر روحیه ای خاص و هشداردهنده است. حال و هوای به تصویر کشیده شده در این کتاب، ناامیدی نسبت به آینده ی انسان است و به همه هشدار می دهد که اگر روند تاریخ تغییر نکند، انسان ها در سراسر دنیا بی آن که خود بدانند، خصوصیات انسانی خود را از دست می دهند و به آدم هایی ماشینی و بی روح تبدیل می شوند.

 

 

آرمان‌های از دست رفته در داستان پادآرمان‌شهر

«آلدوس هاکسلی» در سال 1958 در کتابی به نام «ب‍ازدی‍دی‌ دوب‍اره‌ از دن‍ی‍ای‌ قشنگ ن‍و» (Brave New World Revisited) به ارزیابی مجدد معروف ترین رمان خود و مضامین آن پرداخت. او در این اثر غیرداستانی، دغدغه های خود را درباره ی موضوعاتی چون وخیم شدن اوضاع جامعه، ازدیاد جمعیت، تبلیغات، نقش شست و شوی مغزی در فروش کالاها، اخلاقیات و آموزش بیان کرد و به این نتیجه رسید که پیش‌ بینی‌ هایی که در سال 1931 انجام داده بود، خیلی سریع ‌تر از آن چه خود «هاکسلی» گمان می کرد، در حال پیوستن به حقیقت بودند.

نقش مقالاتی که «هاکسلی» در «ب‍ازدی‍دی‌ دوب‍اره‌ از دن‍ی‍ای‌ قشنگ ن‍و» نوشته است در توسعه ی داستان های پادآرمان شهریِ پس از جنگ جهانی دوم بسیار پررنگ بود. «آنتونی برجس» نویسنده ی کتاب «پرتقال کوکی» با الهام از نوشته های «هاکسلی» دو رمان ارزشمند نوشت که هر دو در سال 1962 منتشر شدند. «پرتقال کوکی» یکی از این دو رمان بود که «استنلی کوبریک» با اقتباس از این رمان، شاهکاری سینمایی را به دنیای تصویر تقدیم کرد. «پرتقال کوکی» نخستین تلاش «برجس» در به تصویر کشیدن پادآرمان‌شهر بود و او در این کتاب به ایده هایی مثل شست و شوی مغزی و نظام کنترلگر پرداخت.

رمان دیگر این نویسنده «بی دانه» (The Wanting Seed) نام داشت که در آن، مشکل ازدیاد جمعیت مطرح شد. در این داستان، جامعه ای را می بینیم که در آن تولیدمثل توسط «وزارت نازایی» کنترل می شود. معلمی به نام «تریسترام فاکس» در این پادآرمان‌شهر ناظر از هم پاشیدگی تمدن است. با گزارش هایی از قحطی گسترده در جامعه، مردم به آدمخواری روی می آورند و آشوب و جنگ، جامعه را می بلعد.

هر دو داستان پادآرمان‌شهری «برجس» که در دهه ی 1960 نوشته شدند، موضوع مبارزه ی فرد علیه دولت را از آثار «هاکسلی» و «اورول» الهام گرفته اند. با پیشروی قرن بیستم، رمان پادآرمان‌شهر رشد کرد. رمان‌هایی مثل «برج» نوشته ی «جی جی بالارد» (1975) پادآرمان‌شهری مدرن و جامعه ای مصرف گرا را نشان می دادند. 

 

 

در سال 1985، «مارگارت آتوود» که تا به حال دو بار موفق به کسب «جایزه ی من بوکر» شده است، با نوشتن رمان «سرگذشت ندیمه» قراردادهای سیاسی را برای کشف فمینیسم، نژادپرستی، بنیادگرایی مسیحی و جنسیت در هم شکست. داستان «سرگذشت ندیمه» توسط «آفرد» روایت می شود؛ ندیمه ای که سعی دارد هویتش را فراموش نکند. در جامعه ی پادآرمانی رمان «آتوود» که تمرکز اصلی آن زنان هستند، هیچ حق و حقوقی برای زن ها وجود ندارد. البته، اوضاع برای همه ی زن ها به اندازه ی ندیمه ها بد نیست. 

 

ویران‌شهر: اینجا و اکنون

داستان پادآرمان‌شهر به ندرت در مورد آینده است. این نوع از داستان همواره بازتابی از زمانه ی خود اثر است. برای نویسندگان هم نسل «برجس»، تجاربی مانند زندگی نظامی و فجایع جنگ جهانی دوم، الهام بخش نوشتن رمان های پادآرمانی بود و روایت های سیاسی از فاشیسم و کمونیسم نیز به خلق داستان های پادآرمان‎شهری دیگر منجر شد. بنابراین، داستان پادآرمان‌شهر همواره به دغدغه های اصلی زمانه ی خود می پرداخته است. موضوعاتی مثل مصرف گرایی، برابری حقوق و دنیای تکنولوژی.

داستان پادآرمان‌شهر در دوره ی معاصر، تضاد میان پیشرفت علم و آزادی انسان را هدف گرفته است. «کازوئو ایشی گورو» نویسنده ی برنده ی «جایزه ی نوبل ادبیات» در کتاب «هرگز ترکم مکن» آینده ای نه چندان دور را به تصویر می کشد. در مدرسه ای شبانه روزی، نظارت شدیدی بر سلامتی بچه‌ ها وجود دارد چرا که این دانش آموزان متولد شده اند تا اعضای بدن خود را اهدا کنند و به مرور بمیرند. 

در داستان های پادآرمان‌شهریِ «ادبیات نوجوان»، موضوعاتی مانند طبقه ی اجتماعی و آزادی مطرح می شود. در مجموعه کتاب های «عطش مبارزه» نوشته ی «سوزان کالینز»، نوجوانانی را در معرض رقابت می بینیم که مجبورند تا سر حد مرگ با یکدیگر بجنگند و فقط یک نفر از این مسابقات جان سالم به در خواهد برد. 

در سال های اخیر، سینما و تلویزیون نیز از داستان های پاد‌آرمان‌شهری بهره برده است. سریال «آینه سیاه» (Black Mirror) تأثیرات پادآرمانیِ احتمالیِ گوشی های هوشمند، تلویزیون و شبکه های اجتماعی را به خلاقانه ترین شکل به تصویر می کشد.

این گونه است که داستان پادآرمان‌شهر، درهای جهنم را به رویمان می گشاید. به گفته ی «آلدوس هاکسلی»:

شاید این جهان، جهنم سیاره ای دیگر باشد.