کتاب «مهاجر خوب» اثر نیکش شوکلا، مجموعهای از ۲۱ مقاله از نویسندگان سیاهپوست، آسیایی و اقلیتهای قومی در بریتانیاست که با صداقت، خشم، طنز و تأمل، تجربهی زندگی در کشوری را روایت میکنند که همزمان از آنها مشارکت میخواهد و آنها را «غریبه» میبیند. این کتاب تلاشی است برای شنیده شدن صداهایی که معمولا در حاشیه نگه داشته میشوند؛ صدای مهاجرانی که دائما باید اثبات کنند «بهاندازهی کافی خوب» هستند تا پذیرفته شوند. نویسندگان این مجموعه هر کدام از منظر شخصی و منحصربهفرد خود به موضوعاتی چون نژاد، هویت، کلیشهها، رسانه، زبان و تعلق اجتماعی میپردازند. این نوشتهها از تجربههای روزمرهی مهاجران در بریتانیا سرچشمه میگیرند: از احساس نادیدهگرفته شدن در مدرسه و محل کار، تا رفتارهای نژادپرستانهی نهچندان آشکار، و از جدال با ریشههای فرهنگی تا حس بلاتکلیفی در جایی که باید «خانه» باشد. عنوان «مهاجر خوب» خود طنزی تلخ دارد: اشاره به این ایده که اقلیتها تنها زمانی پذیرفته میشوند که مفید، مودب و بدون اعتراض باشند. کتاب با همین تناقض پیش میرود و سعی میکند نشان دهد که چنین دستهبندیهایی چقدر ناکارآمد و زیانبار است. مهاجر بودن در این روایتها نهفقط یک موقعیت جغرافیایی، بلکه تجربهای اجتماعی و عاطفی است؛ تجربهای که با احساسات پیچیدهای چون خشم، رنج، امید و مبارزه درآمیخته است. یکی از نکات قابلتوجه کتاب، تنوع لحن و رویکرد نویسندگان است. برخی مقالات جدی و تحلیلیاند، برخی طنزآلود و برخی دیگر روایتهای بسیار شخصی از زندگی روزمره. این تنوع، به کتاب حالوهوایی زنده و چندصدایی میدهد که هم تجربه فردی را نشان میدهد و هم ساختارهای بزرگتر اجتماعی و فرهنگی را نقد میکند. این کتاب به خواننده فرصت میدهد تا از دریچهی نگاه کسانی که معمولا در حاشیه قرار میگیرند، به جامعهی امروز بریتانیا (و فراتر از آن) بنگرد و نهتنها نابرابریها و پیشداوریها را افشا میکند، بلکه با صدایی انسانی و روشن، خواستار دیده شدن، درک شدن و پذیرفته شدن بدون قید و شرط است.