کتاب ساکنین طبقه بالا

The Family Upstairs
کد کتاب : 40541
مترجم :
شابک : 978-6226877374
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 340
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

خانواده ی بالای پله ها
The Family Upstairs
کد کتاب : 85746
مترجم :
شابک : 978-6222620547
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 422
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

معرفی کتاب ساکنین طبقه بالا اثر لیزا جول

کتاب «ساکنین طبقه بالا» رمانی نوشته «لیز جول» است که اولین بار در سال 2019 انتشار یافت. 25 سال پیش، اجساد «هنری» و «مارتینا لم» به همراه جسد مردی ناشناس در عمارت «لم» در لندن پیدا شد. آن ها چگونه مردند، و فرزندان خانواده کجا بودند؟ زنی بی خانمان، وقتی به همراه پسرش در ساحلی در فرانسه حضور دارد، پیامی را دریافت می کند: «بچه حالا 25 ساله است.» در همین حال، «لیبی» که در حدود یک سالگی به فرزندخواندگی پذیرفته شد، خبردار می شود که عمارت خانوادگی «لم» را به ارث برده است. «هنری»، پسر خانواده «لم»، دوران کودکی خود را توصیف می کند و از رویدادهای ترسناکی سخن می گوید که بعد از آمدن و ماندن «دیوید تامسن» در زندگیشان رقم خورد. «لیبی» تلاش می کند از گذشته اش سر درآورد اما رازهایی که برملا می شود، فراتر از تصورات او است.

کتاب ساکنین طبقه بالا


ویژگی های کتاب ساکنین طبقه بالا

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

نامزد جایزه بهترین داستان تریلر گودریدز سال 2019

لیزا جول
لیزا جوئل نویسنده انگلیسی پنجاه ساله پیش از این با رمان خانه‌ای که در آن بزرگ شدیم به مخاطبان فارسی‌زبان معرفی شده‎ است. مهمانی رالف، سی هیچ و بعد از مهمانی که دنباله داستان مهمانی رالف است، از معروف‌ترین آثار این نویسنده است. مهمانی رالف در سال۱۹۹۹ منتشر و پرفروش‌ترین رمان یک نویسنده اولی در بریتانیا شد. جوئل در سال۲۰۰۸ برای رمان شماره ۳۱ خیابان رویایی که یک کمدی رمانتیک بود، جایزه ملیسا ناتان را برد.
نکوداشت های کتاب ساکنین طبقه بالا
An un-put-downable psychological thriller.
تریلری روانشناختی که نمی شود آن را کنار گذاشت.
Publishers Weekly Publishers Weekly

Taut and fast-paced.
مستحکم و سریع.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

An engrossing story.
داستانی هیجان انگیز.
People People

قسمت هایی از کتاب ساکنین طبقه بالا (لذت متن)
اگر بگویم دوران کودکی ام قبل از آمدن آن ها عادی بود، دروغ گفته ام. هیچ شباهتی به عادی نداشت ولی چون تنها چیزی بود که می شناختم، پس عادی به نظر می آمد. پس از سال ها مرور اتفاقات پیش آمده، الان می فهمم چقدر عجیب بوده است.

پدر و مادرم با لباس های معمولی در حیاط نشسته بودند، روزنامه می خواندند و چای می نوشیدند. من تا هشت و نیم خواب بودم، البته برای من که عادت داشتم زود از خواب بیدار شوم، خیلی دیر بود. باید بگویم که حتی در دوران نوجوانی هم به ندرت تا ساعت نه می خوابیدم. در حالی که چشم هایم را می مالیدم، از اتاق خواب بیرون آمدم که با آن صحنه رو به رو شدم.

با دیدن آن ها فورا به اتاق خواب برگشتم. ضربان قلبم بالا رفته بود و دل و روده ام به معنای واقعی کلمه به هم می پیچید. دستم را روی گلویم گذاشته بودم و سعی می کردم حالت تهوع و وحشت خود را فرو بنشانم. چند بار زیر لب کلمه لعنتی را تکرار کردم. کمی بعد، وقتی لای در اتاقم را باز کردم، آن ها رفته بودند. نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. باید به یک نفر می گفتم. باید به «فین» می گفتم.