کتاب گدا

The Beggar
کد کتاب : 921
مترجم :
شابک : 978-964-448-224-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 176
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1965
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

نجیب محفوظ برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1988

معرفی کتاب گدا اثر نجیب محفوظ

کتاب گدا، رمانی نوشته ی برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات، نجیب محفوظ است که اولین بار در سال 1965 چاپ شد. با این که این رمان در ظاهر نسبت به سایر آثار محفوظ، کمتر به مسائل سیاسی می پردازد، اما در اصل به بزرگترین مسئله ی سیاسی تاریخ یعنی «معنای زندگی» توجه دارد. عمَر، وکیلی موفق، ثروتمند و مورد احترام در قاهره است که با بحران روانیِ میانسالی مواجه شده است. استیصال و جست و جوی عمر برای یافتن معنا، او را از کار، خانواده و در نهایت دوستانش جدا می کند. او که در دهه ی 1930، جوانی آرمان گرا و طرفدار تغییرات سوسیالیستی بود، به نظر می رسد که اکنون از پوچی و بی معنایی بیش از هر چیز دیگری در هراس است. با پیشروی داستان، عمر با دو دوست قدیمی ملاقات می کند که یکی اکنون روزنامه نگاری موفق است و دیگری بیست سال از زندگی اش را در زندان گذرانده است.

کتاب گدا

نجیب محفوظ
نجیب محفوظ، زاده ی 11 دسامبر 1911 و درگذشته ی 30 آگوست 2006، نویسنده و نمایشنامه نویس مصری و برنده ی جایزه نوبل ادبیات در سال 1988 بود. محفوظ در یکی از محلات قاهره به نام جمیلیه به دنیا آمد. او که فرزند یک کارمند دولتی بود، از سال 1934 تا زمان بازنشستگی اش در سال 1971 در قسمت فرهنگی خدمات کشوری مصر کار کرد. محفوظ ابتدا در وزارت موقوفات به کار پرداخت و سپس رئیس بنیاد حمایت از سینما و در دوران پایان کارمندی، مشاور وزیر فرهنگ شد. او در طول دوران حرفه ای خود، 30 کتاب داستانی نوشت.محفوظ در آثار خو...
نکوداشت های کتاب گدا
A complex tale of alienation and despair.
داستانی پیچیده درباره ی بیگانگی و ناامیدی.
Penguin Random House Penguin Random House

A passionate outcry against irrelevance.
فریادی پرشور ضد معناباختگی.
Barnes & Noble

A rich and nuanced vision of modern life in the Middle East.
تصویری پرمایه و دقیق از زندگی مدرن در خاور میانه.
Goodreads

قسمت هایی از کتاب گدا (لذت متن)
وقتی دانشمندان با معادلات نامفهوم خود توجه همه را جلب کردند، هنرمندان بیچاره خواستند با ایجاد آثار عجیب و غریب و مرموز، تحسین مردم را برانگیزند و معلوم است که وقتی نتوانی با تفکر ژرف و طولانی، نگاه مردم را به سوی خود جلب کنی، چاره ای نداری جز این که وسط میدان اوپرا لخت شوی.

وقتی از روی عقل حرف می زنی، یعنی این که دیگر مرا دوست نداری.

اگر تو تغییر کرده ای، معنایش این نیست که حقیقت هم باید تغییر کند.