کتاب دختری در قطار

The Girl on the Train
کد کتاب : 2001
مترجم :
شابک : 978-964408389-1
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 412
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 38
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

دختری در قطار
The Girl on the Train
کد کتاب : 312
مترجم :
شابک : 978-600-8211-05-1
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 343
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 19
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

دختری در قطار
The Girl on the Train
کد کتاب : 2000
مترجم :
شابک : 978-005037586-0
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 34
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

دختری در قطار
The Girl on the Train
کد کتاب : 3708
مترجم :
شابک : 9789644429170
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 352
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

دختری در قطار
The Girl on the Train
کد کتاب : 13663
مترجم :
شابک : 978-6001943553
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 356
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

دختری در قطار
The Girl on the Train
کد کتاب : 19841
مترجم : هلیا دلجو
شابک : 978-6226329088
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 300
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

دختری در قطار
The Girl on the Train
کد کتاب : 56704
مترجم :
شابک : 978-6008173748
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 277
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

دختری در قطار
The Girl on the Train
کد کتاب : 120509
مترجم :
شابک : 978-6005744446
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

معرفی کتاب دختری در قطار اثر پائولا هاوکینز

ریچل، هر روز و هر شب سوار قطاری با مقصدی ثابت می شود. او هر روز در مسیری مشخص به خانه های دنج حومه ی شهر می نگرد و منتظر علامتی می ماند که به او اجازه می دهد تا صبحانه خوردن هر روزه ی یک زوج در ایوان شان را تماشا کند. او حتی اخیرا حس می کند که آن ها را می شناسد و نام های جس و جیسون را برای شان انتخاب کرده است. زندگی آن ها-در نظر ریچل-کامل و بی نقص است؛ چیزی شبیه زندگی سابق خود او. اما روزی ریچل چیزی بسیار شوکه کننده می بیند که همه چیز را تغییر می دهد. او که نمی تواند چیزی که دیده را نزد خود نگاه دارد، به اداره ی پلیس می رود. اما آیا او آن طور که آن ها می گویند، غیرقابل اطمینان است؟ ریچل خیلی زود، درگیر بازپرسی های پلیس و حتی زندگی تمام افراد مرتبط با حادثه می شود. آیا کاری که او انجام داده، باعث ویرانی افراد پیرامونش شده است؟

کتاب دختری در قطار


ویژگی های کتاب دختری در قطار

برنده ی جایزه ی بهترین کتاب معمایی گودریدز سال 2015

26 هفته جزو لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز.

در سال 2016 بر اساس این رمان، فیلمی به کارگردانی تیت تیلور ساخته شده است

پائولا هاوکینز
پائولا هاوکینز، زاده ی ۲۶ اوت ۱۹۷۲، نویسنده ی بریتانیایی است که به خاطر رمان پرفروش دختری در قطار شناخته شده است.هاوکینز در کشور زیمبابوه در شهر هراره به دنیا آمد و در آنجا بزرگ شد. پدرش استاد اقتصاد و روزنامه نگار مالی بود. پائولا در سال ۱۹۸۹ در سن هفده سالگی به لندن رفت، بعدها در دانشگاه آکسفورد لندن، فلسفه، سیاست و اقتصاد خواند. به عنوان روزنامه نگار و گزارشگر مالی در نشریه ی تایمز و در تعدادی از موسسات انتشاراتی کار کرد و کتابی از توصیه های مالی برای زنان به نام «الهه ی پول» نوشت.هاوکینز ...
نکوداشت های کتاب دختری در قطار
With considerable suspense.
با تعلیقی پر مایه.
Guardian Guardian

Well-written and ingeniously constructed.
با نگارشی عالی و ساختاری مبتکرانه.
Washington Post Washington Post

An absorbing read.
داستانی بسیار جذاب.
Boston Globe Boston Globe

قسمت هایی از کتاب دختری در قطار (لذت متن)
چرا این قدر این خانه کوچک شده؟ چرا آن قدر زندگی ام خسته کننده شده؟ این همان چیزی بود که من می خواستم؟ یادم نمی آید. فقط چیزی که می دانم این است که چند ماه پیش بهتر شده بودم. اما الان دوباره نمی توانم فکر کنم. نمی توانم بخوابم. نمی توانم نقاشی بکشم. انگیزه فرار روز به روز در من قوی تر می شود. شب وقتی دراز می کشم می شنوم یکی در گوشم دائم می گوید: برو، برو.

قطار رد شد. صدایی از پشت سرم شنیدم و آنا را دیدم که از اتاق بیرون می آید. به سرعت به طرف ما دوید، وقتی کنار او رسید زانو زد و دست هایش را روی گلوی تام گذاشت. تام هنوز نگاه حاکی از هراس و درد را در چهره اش داشت. خواستم به آنا بگویم، نه فایده ای ندارد، حالا دیگر نمی توانی به او کمک کنی، اما بعد فهمیدم که سعی نداشت جلوی خونریزی را بگیرد. می خواست مطمئن بشود. فنر در بطری بازکن را پیچاند و بیشتر و بیشتر در گلویش فرو برد و در تمام مدت آرام آرام با او صحبت می کرد. نمی توانستم بشنوم که چه می گفت.

چشم هایم را که می بندم در سرم پر از تصاویر گذشته و آینده می شود. چیزهایی که در رویای آن هستم. چیزهایی که باید داشته باشم ولی کنارشان گذاشته ام. آرامش ندارم. از هر سویی که می روم به بن بست می رسم. وقتی قطار بارها و بارها از جلو من رد شود، یادم می اندازد که هزاران آدم هر روز با قطار این سو و آن سو می روند؛ اما تو هنوز سر جای خودت هستی.