کتاب روزگار سخت

Hard Times
کد کتاب : 2337
مترجم : حسین اعرابی
شابک : 978-2000186076
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 479
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1854
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

دوران سخت
Hard Times
کد کتاب : 22776
مترجم :
شابک : 978-6009412693
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 416
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1854
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

روزگار سخت
Hard times
(تقابل واقعیت و عشق)
کد کتاب : 61238
مترجم :
شابک : 978-6222434953
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 66
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1854
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت

روزگار سخت
Hard times
ادبیات داستانی جهان برای نوجوانان
کد کتاب : 2827
مترجم :
شابک : 9782000549697
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 71
سال انتشار شمسی : 1395
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب روزگار سخت اثر چارلز دیکنز

کتاب روزگار سخت، رمانی نوشته ی چارلز دیکنز است که نخستین بار در سال 1854 منتشر شد. داستان این رمان در کوکتاون، یک شهر صنعتی خیالی در شمال انگلیس می گذرد و برخی از جذاب ترین شخصیت های خلق شده توسط دیکنز را به مخاطبین معرفی می کند: آقای گرادگریند که فلسفه ی منفعت گرایانه اش در رابطه با آموزش و تحصیل، ضربه های عاطفی بزرگی به فرزندانش وارد می کند؛ جوزایا بوندربی که صاحب کارخانه و مردی دورو است؛ استیون بلکپول که کارگری صادق است و به اشتباه به ارتکاب جرم متهم شده است؛ و سیسی جوب، دختری که در سیرک نمایش اجرا می کند و پدرش به امید داشتن یک زندگی بهتر، او را تنها می گذارد. کتاب روزگار سخت، زاده ی خشم دیکنز از شرایط جان فرسای حاکم بر عصر صنعت است.

کتاب روزگار سخت


ویژگی های کتاب روزگار سخت

چارلز دیکنز از بزرگترین نویسندگان ادبیات انگلیس

فیلم هایی در سال های مختلف بر اساس این کتاب ساخته شده است.

چارلز دیکنز
چارلز جان هوفام دیکنز، زاده ی ۷ فوریه ۱۸۱۲ و درگذشته ی ۹ ژوئن ۱۸۷۰، برجسته ترین رمان نویس انگلیسی عصر ویکتوریا و فعال اجتماعی توانمند بود. به عقیده ی جیمز جویس، نویسنده ی بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده است.دیکنز در لندپورت پورتسی متولد شد. او دومین پسر جان دیکنز، کارمند اداره ی کارپردازی بحریه بود. پدرش اهل لاابالی گری بود و کار را به جایی رساند که او را به زندان مارشالسی انداختند. به همین دلیل دیکنز ۱۲ ساله را برای تأمین معاش خانه به کارخانه...
نکوداشت های کتاب روزگار سخت
Dickens’s most pointed and impassioned satire of social injustice.
گزنده ترین و پرشورترین هجویه ی دیکنز از ناعدالتی اجتماعی.
Penguin Random House Penguin Random House

A brilliant defense of art.
دفاعی درخشان از هنر.
Barnes & Noble

A masterpiece.
یک شاهکار.
F. R. Leavis, British literary critic

قسمت هایی از کتاب روزگار سخت (لذت متن)
از اهمیت سرقت بانک چه قبل از این ماجرا و چه بعد از آن، حتی اندکی هم در فکر صاحب آن تأسیسات کاسته نشده بود. با لاف و گزاف سعی داشت به همه ثابت کند که چه گونه دقیق و فعال است و به عنوان یک مرد فوق العاده، خودساخته و تاجری اعجوبه و برخاسته از میان لجن ها، که می بایستی به او از ونوس هم، که از دریا برخاسته بود، بیشتر احترام گذاشت، خود را بشناساند و همگان بدانند که او اجازه نمی دهد مشکلات خانوادگی اش او را از رسیدگی به مسائل تجاری باز دارد. در نتیجه در اولین هفته های بازگشت به زندگی مجردی حتی شلوغ کاری را از حد معمول هم گذراند و در رابطه با تحقیقات انجام شده در اطراف سرقت چنان جار و جنجالی به راه انداخت که مأمورین مسئول. این پرونده آرزو می کردند که ای کاش چنین سرقتی هرگز اتفاق نیفتاده بود.

خانم اسپارسیت خستگی ناپذیر، سرما خورده و با صدایی که جز فس و فسی از آن باقی نمانده بود، و در حالی که قامت بزرگ منشانه اش در زیر بار عطسه های پی در پی خمیده شده بود و بیم شکستن آن می رفت، آن قدر دنبال ارباب خود به این در و آن در زد تا بالاخره او را در شهر صنعتی پیدا کرد. در آنجا، در هتل سنت جیمز هر چه را که دیده و ندیده بود با بزرگ منشی تمام بیرون ریخت. و این زن اصیل پس از این که مأموریت خود را با کمال وفاداری به پایان رسانید سرخود را روی شانه آقای باندربی نهاد و از حال رفت.

اولین کار آقای باندربی جدا کردن او از خود و خواباندن او روی زمین بود تا در آن جا مراحل مختلف ناراحتی را تحمل کند. سپس تصمیم گرفت او را به هوش آورد و این عمل را با انواع کمک های اولیه ای که می دانست از قبیل پیچاندن شست و کشیدن دست و خالی کردن سطل آب روی صورت و ریختن نمک در دهان انجام داد. بالاخره بعد از این که در اثر این همه مراقبت به هوش آمد (که خیلی هم به سرعت انجام گرفت)، او را با عجله سوار بر ترن، گرسنه و تشنه و نیمه جان به کوک تاون آورد.